نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
نوید شاهد - «محسن به همراه دوستانش، یکی از ماموران را در کوچه زرگر غافلگیر کردند. تفنگ و باتوم او را گرفتند. دوست دیگرش هم لباس‌های نظامی مامور را از تنش بیرون آورد تا نتواند دیگر به دنبالشان بیاید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "سیدمحسن طباطبایی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۱۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۲

نوید شاهد - همرزم شهید "رضا جهان‌تیغ" نقل می کند: «رضا عشق و علاقه شدیدی به امام «ره» داشت و مدام زیر لب این جمله را زمزمه می کرد "خاک پاک امام «ره» سرمه چشمان من است."» در ا ادامه متن کامل این خاطره را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۱

پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی از زندگی شهید "برات تقابی" را منتشر می کند که در ادامه از علاقه مندان دعوت می‌کنیم این صوت را گوش کنند.
کد خبر: ۴۸۱۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۱

نوید شاهد - همسر شهید "مهدی ظل انوار" در خاطره ای می گوید: «صدای گریه بچه از اتاق بلند شد. کتاب را بست و بلند گفت: چرا مرضیه گریه می کنه...!؟ زن، مرضیه را از گهواره بیرون آورد و گفت: تو درست رو بخون... حواسم هس!...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۳۱

همرزم شهيد "فضل الله شريفی" در خاطره ای می گوید: «یک روز قرار شد که عملیاتی کوچک در جزیره ی مجنون انجام دهیم. فرماندهان تعدادی از بچه ها را برای عملیات جدا کردند و دستور حرکت دادند. شهید شریفی که جزء بچه های انتخابی برای عملیات نبود...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۳۱

همرزم شهيد "فضل الله شريفی" در خاطره ای می گوید: «من و شهید شریفی در سال 1365 از طریق سپاه سپیدان به اهواز اعزام شدیم و بعد از گذراندن آموزش نظامی و دوره ی تخصصی توپخانه در واحد ۱۵۲ توپخانه مستقر شدیم.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۳۱

نوید شاهد - «لحظه خداحافظی فرا می‌رسد. دل توی دل صاحبخانه نیست، چگونه به مهمان‌ها بگوید که یک لنگه کفش شما گم شده. با شرمندگی به خانم آقا احمد می‌گوید که با عرض معذرت یکی از لنگه‌های کفش شما گم شده است ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحی‌لوشانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۳۱

نوید شاهد - «عبدالله پسر اولم بود، وقتی می‌خواست به جبهه برود کمی به حال و روزم نگاه کرد و گفت: "مادر نترس من می‌روم ولی شهید نمی‌شوم." اما از همه حلالیت طلبید و رفت ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید "عبدالله محبی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۹

نوید شاهد - «خاک‌های روی قبر او کنار رفت. داخل قبر را نگاه کردم. چند پَرِ خونی آنجا بود. صدایش را شنیدم که گفت: دیدی آبجی! هی می‌گفتی داداشم! چرا رفتی زیر خاک؟ ببین که ما اینجا نیستیم اینقدر ناراحتی نکن! ...» آنچه خواندید به نقل از خواهر شهید "محمدرضا علیزاده" است. نوید شاهد سمنان به مناسبت سالروز تولد، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۱۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۹

نوید شاهد - خواهر شهید "محمدرضا علیزاده" نقل می‌کند: «با چفیه دور گردنش خیلی جذاب تر شده بود. گفتم: یکی از این چفیه‌ها را برای معصومه دخترم می‌آری؟ گفت: باشه! ولی معلوم نیست دیگه برگردم! اخم‌هایم را به هم کشیدم و گفتم: دیگه از این حرف‌ها نزن! چفیه‌اش را از دور گردنش باز کرد و به دخترم داد و گفت...» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالروز تولد، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۱۶۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۹

همرزم شهید شاه حسینی؛
نوید شاهد_ شهید علی شاه‌حسینی هرگز خود را درگیر منصب و مقام نمی‌کرد و خالصانه هرجا کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.
کد خبر: ۴۸۱۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۸

نوید شاهد _ مادر شهید "حسینقلی کامران حاجی تقی" نقل می کند: «عوارض شیمیایی باعث شده بود پسرم هر چقدر آب می نوشید احساس عطش می کرد به همین دلیل مدام ذکر "لبیک یا حسین" بر لبانش جاری بود تا به شهادت رسید.»
کد خبر: ۴۸۱۶۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۸

نوید شاهد - «از نیمه شب گذشته بود که صدای تیراندازی آمد. عباس رو زدن! این را پدر به پسر دیگرش گفت. او را فرستاد جایی که صدای تیر از آنجا شنیده شده بود. پسر اصرار داشت: از کجا می‌دونی عباس رو زدن؟ او با خاطر جمعی گفت: توی خواب دیده بودم که عباس را می‌زنن. برای همین ازش می‌خواستم نره.» آنچه خواندید به نقل از پدر شهید"عباس سعدالله" است. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را منتشر می‌کند که شما را به مطالعه این خاطرات به نقل از پدر و خواهر شهید دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۱۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۷

نوید شاهد _ خواهر شهید "حسین بهارگیر" نقل می‌کند: «برادرم از کودکی در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌نمود و بعدها با اصرار فراوان خودش در جبهه شرکت و پس از سه ماه به شهادت رسید.»
کد خبر: ۴۸۱۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۷

نوید شاهد - جانباز عباسعلی امراللهی بیوکی از عملیات محرم می گوید: «او با آن که در طول روز خیلی خسته می شد، هر هفته شب های جمعه اعلام می کرد که همه زود بخوابیم تا وقتی ساعت 12 بیدارمان می کند،خواب آلود نباشیم و بتوانیم در مراسم دعای کمیل شرکت کنیم.» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۵۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۷

نوید شاهد _ همرزم شهید باقری نقل می کند: «علی اکبر با آنکه مسئول خدمات سپاه بود به دلیل شجاعت زیادی که داشت به عنوان فرمانده تانک انتخاب شد.» در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.
کد خبر: ۴۸۱۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۶

نوید شاهد - «چگینی مسئول بخش بود. برگه را به من داد و گفت: «سریع این برگه را به بانک خون برسان و برایش خون بگیر!» باران شدیدی می‌بارید، زمین کاملا گل‌آلود، لیز و لغزنده بود، چادرم را روی سر انداختم و تا به بانک خون برسم، دو بار زمین خوردم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۱۴۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۶

تاملی در وصیت شهید "حسين افشاری"
نوید شاهد - شهيد "حسين افشاری" در وصیت نامه خود می نویسد: «مادر عزيزم به شهدا بگوييد كه من تا اندازه اى كه توان در وجودم بود در راه آنها ادامه نبرد کردم ولى افسوس كه عمر بيش از اين كفايت نكرد...» متن کامل وصیت نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵

نوید شاهد - شهيد "محمدحسين جعفری" در نامه ای می نویسد: «پدر جان حالا که اين نامه را مي نويسم هيچ کس اين جا نيست. همه بچه ها به کوهنوردي رفتند و من نگهبان هستم و خودم تنها هستم و اين نامه را با گريه و دلی پر از غم مي نويسم...» متن کامل نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵

برادر شهید "محمدرضا سبزوی" در خاطره ای می گوید: «یک روز برای انجام کاری به اداره ی ثبت احوال رفته بودم. وقتی به رئیس اداره مراجعه کردم، پس از شنیدن نام و نام خانوادگی ام از من پرسید: شما نسبتی با محمدرضا سبزوی دارید؟...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۳۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵