- گزارش

navideshahed.com

۲۰ روایت از عشق، ایثار و معجزه در جبهه‌های دفاع مقدس 

۲۰ روایت از عشق، ایثار و معجزه در جبهه‌های دفاع مقدس 

در شماره 19 ماهنامه فرهنگی‌تاریخی شاهد یاران روایت‌هایی از زبان بازماندگان، ایثارگران و فرزندان رزمندگان نقل شده‌ است و هر روایت، پنجره‌ای است به حقیقتی بزرگ‌تر از جنگ؛ به حماسه‌ای که با نام ایمان و توکل گره خورده است.
ای شهر خون! خداست خریدار عشق تو....

ای شهر خون! خداست خریدار عشق تو....

آمدند خرمشهر... آمدند شهر «خون»، شهر «خدا»... دیدی که آخر، مظلومترین مدافعان شرف نام انسان در تاریخ، دوباره آمدند و با وضو هم آمدند تا بر خاک مطهر و مقدس از خون پاکترین و غریبترین یارانت، بوسه زنند و جبین شکر و شوق بر این خاک خدایی و خونین بسایند. بچه های «جهان آرا» رسیده اند. بچه های «بیت المقدس»، بچه های «وزوایی» و «حسین قجه ای»، «همت» و «حاج احمد»... سلام خرمشهر! آغوش بگشا که پایتخت عاشقان و جان جهان شده‌ای!
شهید محمد بروجردی در آیینه یاران

شهید محمد بروجردی در آیینه یاران

روایت‌هایی پیش رو بخش‌هایی از خاطرات همرزمان، فرماندهان و نزدیکان شهید محمد بروجردی است؛ مردی که نه‌فقط در میدان‌های جنگ، که در دل‌های مردم کردستان پیروز شد و به‌حق «مسیح کردستان» لقب گرفت. این خاطرات برگرفته از شماره ۶۷ ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران است.
مگر زن گرفتم که جبهه را طلاق بدهم؟!

مگر زن گرفتم که جبهه را طلاق بدهم؟!

«هنوز یک هفته از عقدمان نگذشته بود که عزم رفتن کرد. گفتم: شما ازدواج کرده‌ای؛ حالا خیلی زود است که به جبهه بروی. گفت: مگر زن گرفته‌ام که جبهه را طلاق بدهم؟ چند روز بعد هم خبر شهادتش را آوردند...» این سخن همسر شهیدی است که با شناسایی مسیر، اگرچه خود شهید شد اما خونش راه آزادی «مهران» را گشود. فرمانده شهید گردان روح‌الله و مسئول اطلاعات و عملیات لشکر 5 نصر، از نوجوانی و سالهای پیش از انقلاب ورد زبانش این بود: «یا باید ما را بکشند، یا باید پیروز شویم»