صوت زیر خاطره ای است از شهید "فضل الله شريفي" به نقل همرزم: من و فضل الله در سال 1365 از طریق سپاه به جبهه اعزام شدیم پس از گذراندن آموزش نظامی و دوره های تخصصی توپ خانه در واحد 152 توپ خانه مستقر شدیم
کد خبر: ۴۷۷۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
یکی از همرزمان شهيد "قنبر اسدپور" در خاطره ای می گوید: نیمه شب بود و قنبر به نماز ایستاده بود برای خودش حال عجیبی داشت...
کد خبر: ۴۷۷۷۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
خاطره ای از شهید "مهدی ظل انوار"؛
یکی از همرزمان شهید "مهدی ظل انوار" در خاطره ای می گوید: شب عملیات بود. بچه هاي گردان امام حسین(ع) را دو قسمت کرده بودیم، عده اي قرار بود با شنا عرض کانال ماهی را طی کنند و خود را به دژ عراق برسانند...
کد خبر: ۴۷۷۷۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱
خاطره ی از شهيد "حسين دريابار"؛
فرزند شهيد "حسين دريابار" در خاطره ای می گوید: پدر ما را هم برای زندگی به اهواز می برد. یک بار پدر بزرگ به پدر گفت: «حسین چرا محسن و سعید را هم با خود به منطقه می بری، خودت مجبوری آنها چه گناهی دارند؟»...
کد خبر: ۴۷۷۷۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
خاطره ی از شهيد "حسين دريابار"؛
همرزم شهيد "حسين دريابار" در خاطره ای می گوید: یک روز قبل از عملیات بود که حسین را دیدم. با شادی فوق العاده ای به سمت من آمد و گفت: «داداش دیشب امام را در خواب دیدم...
کد خبر: ۴۷۷۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
خاطره ای از شهيد "حسين دريابار"؛
همرزم شهيد "حسين دريابار" در خاطره ای می گوید: ...دیگر توانی در بدن ما باقی نمانده بود. به اولین سنگر که رسیدیم، یا الله ای گفتیم و هر دو در جایی خالی خوابیدیم. سنگر روشن شده بود...
کد خبر: ۴۷۷۷۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
رئیس تاسیسات میگفت کارگران به خاطر کهولت سن، بازدهی مطلوبی ندارند، به همین خاطر با حقوقی که به آنها میدهیم پول بیتالمال هم به هدر میرود. شهید بابایی با متانت همیشگی که داشتند گفتند:... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خلبان سرلشکر شهید «عباس بابایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۷۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
از جوانی تا شهادت
تاریخ دفاع از این آب و خاک قهرمان نامی کم ندارد، یکی از ایشان که «بدون تعارف» مهمان خانواده بزرگوارش شد، زاده خراسان شمالی بود.
کد خبر: ۴۷۷۷۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
فرمانده نیروی هوافضای سپاه در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سپهبد شهید علی صیاد شیرازی برای نخستین بار جزئیاتی را از عملیات انتقام شهادت این شهید بزرگوار که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام شد، بیان کرد.
کد خبر: ۴۷۷۷۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطراتی از شهیدمحمدکاظم شهروی
همسر شهید "محمد کاظم شهروی" چنین نقل می کند:«بچه ها را اینطوری توجیه می کردم که بابا رفته پیش خدا. آن موقع بچه ها کوچک بودند و خیلی از مسائل را نمی فهمیدند.پدربزرگ و مادربزرگشان که رفتند مکه، بچه ها خیلی خوشحالی می کردند.می گفتند:بابابزرگ و مادرجون رفتند پیش خدا، برگردن بابا رو هم باخودشون میارن. وقتی از مکه برگشتند...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه ادامه این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۷۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
"ابولقاسم رستمی" پدر شهید هاشم و عموی شهید مسعود رستمی:
شهیدان هاشم و مسعود رستمی به عنوان شهدای دانش آموز استان همدان الگوی دانش آموزان در رشادت، شهامت و اخلاص هستند.
کد خبر: ۴۷۷۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴
به مسئول اعزام گفتم: اخوی ما دارد میاد سراغ شما که اجازه بدی برود جبهه، شناسنامهاش را بخواه و چون به سن قانونی نرسیده، جلوشو بگیر و نزار برود... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «قاسم شکیبزاده» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۷۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطره ای از شهید "کمال ظل انوار"؛
یکی از همرزمان شهید "کمال ظل انوار" در خاطره ای می گوید: آخرین شب جمعه قبل از عملیات کربلای 5 بود. در منطقه، زیر چادر دعای کمیل برپا کرده بودیم، بچه ها با اشک و سینه زنی آقا صاحب الزمان(عج) را صدا می زدند. اواسط دعا بود که...
کد خبر: ۴۷۷۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطره ای از شهید "سید محمد کدخدا"؛
مادر شهید "سید محمد کدخدا" در خاطره ای می گوید: همیشه قبل از اعزام در گوشش آیت الکرسی می خواندم که سالم برگردد. آن بار مرا برد گلزار شهدا، گفت: ببین مامان، همه دوستام دارن شهید می شن، اما من خمپاره هم کنارم زمین بخوره، به خاطر دعای شما یه ترکش هم نمی خورم!
کد خبر: ۴۷۷۶۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
شهيد "حبيب روزیطلب" در دفتر خاطراتش می نویسد: ...حالت های عجیب از حضور دائمیش و جلای قلبش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم. کلمه ای را که با همه وجودش به کار می برد می گویم. او می گفت: قلبم کنده شده است و دیگر میل به ماندن ندارم!...
کد خبر: ۴۷۷۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «11»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « اگه فردا تا قبل از ساعت 10 نورآباد برسم با برادرم مشهدی نجف که فردا میخواهد مادرم را ببرد یاسوج تا پایش را عمل کند با اونها میروم یاسوج و دانشگاه ثبتنام خود را انجام میدهم و...» متن خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «10»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «الآن که دارم نوک خودکار را به حرکت درمیآورم حالم بهتر از چند روز قبل هست و دلیلی که من توانستم حال خودم را بهتر جلوه دهم این بود که...» متن خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «9»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از خدا بخاطر اينكه من را وارد چنين مكاني كرد كمال تشكر را دارم و از او مي خواهم كه كمك كند تا شكر چنين نعمتي را در حد توان خود به جا آورم و از او درخواست دارم تا...» متن خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «8»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بد نيست از دفترچه مثبت و منفي شهيدي هم يادكنيم و به خودمون در مورد يك كار مثبت و منفي بدهيم. مثلا نگاه به نامحرم كار بدي هست...» متن خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
مادر شهید "سعید قدس" نقل می کند: «وقتی از پسرم سوال کردم چرا انقدر به جبهه می روی او جواب داد؛ مادر جان یک بسیجی رسالتش این است که همیشه در میدان های جنگ حضور داشته باشد تا به شهادت برسد.»
کد خبر: ۴۷۷۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳