خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 24

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی والدین شهدا

بوسه‌ای از جنس بدرقه

طوبی بیک‌محمدی مادر شهید «داود سعادتی» می‌گوید: «بار آخری که به مرخصی آمده بود مرا بوسید و گفت: مرا حلال کن.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| پسرم بعد از 13 سال تفحص شد

شهید صادق حصاری مطلق سی و یکم شهریور 1345 در شهرستان بجنورد به دنیا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش زهرا نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و درنهایت بیست و دوم فروردین 1362 با سمت آرپی‌جی زن در فکه توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد. در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید عزیز را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی؛

پوشیدن لباس نظامی، آرزویش بود

شهید «مصطفی مصطفی زاده» دوم فروردین ۱۳۴۹ در روستای شیرین کندی تابع شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود و سرانجام در سی و یکم خرداد ماه ۱۳۷۶ در سردشت بر اثر سانحه رانندگی به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
فیلم| ما باید راه کربلا را باز کنیم
خاطرات شفاهی والدین از «شهید محمد افسری»؛

فیلم| ما باید راه کربلا را باز کنیم

مادر شهید محمد افسری می گوید: محمد علاقه خاصی به جبهه داشت و هر شب در بسیج محله حضور داشت. او به عزاداری های امام حسین علیه السلام عشق می ورزید و با دوستانش به هیات ها می رفتند. روزی که اسمش را برای جبهه ثبت نام کرده بود و عازم رفتن بود می گفت: ما باید برویم تا راه کربلا باز شود.
خاطرات شفاهی مادر شهید «داود قلعه ای»؛

ذوق شهادت داود را وابسطه جبهه کرده بود

مادر شهید داود قلعه‌ای گفت: «داود ذوق جبهه و شهادت داشت یک بار که دستش دو تیر خورده بود تا کمی بهبود پیدا کرد مجدد راهی جبهه شد. قربان امام حسین (ع) بروم که این جوان آنچنان ذوق شهادت را برای رسیدن به امامش داشت.»
خاطرات شفاهی؛

بدون خبر دادن به ما راهی جبهه شد

شهید «عباس حاجوی» چهارم خرداد ۱۳۴۲ در روستای تقی آباد از توابع شهرستان میاندواب چشم به جهان گشود و سرانجام در بیست و هشتم اسفند ۱۳۶۶ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا:

حبیب‌الله ندای آسمان بود

شهید «حبیب‌الله مجتهد سرابی» از شهدای دفاع مقدس که مادرش در خاطره‌ای اینگونه روایت می‌کند: «حبیب‌الله به دنیا نیامده بود. یک شب در خواب کودک زیبارویی را دیدم که در آب افتاده بود، من او را با سختی از آب بیرون آورده و در آغوش گرفتم، ناگهان آسمان پر از ابر شد و ندایی به گوشم رسید که می‌گفت این حبیب‌الله است.»
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| شب و روز منتظر شهادتش بودم

شهید هاشم مدرسی پنجم تیرماه ۱۳۳۸ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش محمدتقی و مادرش مدینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. پلیس قضایی بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. سی دی ماه ۱۳۶۵ در بمباران هوایی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است. در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید عزیز را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی؛

در خندق محاصره و شهید شد

شهید «علی عباسی» یکم خرداد ۱۳۴۲ هشت در روستای فیروزآباد از توابع شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود و سرانجام چهاردهم تیرماه ۱۳۶۷ در شهرستان سردشت هنگام درگیری با گروه‌های ضد انقلاب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
روایت پُراحساس مادر شهیدان «نادر و صادق گنجی»
به مناسبت سالروز شهادت شهید «صادق گنجی» ببینید؛

روایت پُراحساس مادر شهیدان «نادر و صادق گنجی»

روایت کوتاهی از خاطرات پر احساس مادر دانشجوی شهید «نادر گنجی» و شهید «صادق گنجی» سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاکستان که به دست جریانهای تکفیری به شهادت رسید، در قالب یک فیلم منتشر می شود که می توانید در ادامه ببینید.
مادر شهید خلیل‌زاده؛

کریم سرباز آقا امام زمان بود/ در پیشگاه خداوند روسفید شدم

شهید «کریم خلیل‌زاده» متولد شهرستان گرمسار از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر از دلگویه‌هایش با کریم برای‌مان روایت می‌کند. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

تا جنگ تمام نشود ازدواج نمی‌کنم!

اسدالله شریعت ناصری پدر شهید «بهروز شریعت ناصری» می‌گوید: «هر بار که به او می گفتم ازدواج کن، می گفت: تا صدام را از کشور بیرون نکنیم، ازدواج نمیکنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی/مادر شهید «پرویز متقی»؛

پرویز دیگر از ما نیست و باید اجازه بدهیم برود جبهه

مادر شهید پرویز متقی از خاطرات رضایت گرفتنش بر جبهه می‌گوید: «پرویز یک شب به من گفت مادر، من نمی توانم شب را راحت بخوابم درحالیکه دوستانم برای دفاع از وطن به جبهه رفته‌اند و خیلی از آنها شهید شده‌اند.»
خاطرات شفاهی؛

پیکر پسرم را نشانم ندادند

شهید «خلیل کوسه لی» هشتم دی ماه ۱۳۴۵ در روستای پکاجیک از توابع شهرستان خوی دیده به جهان گشود و سرانجام در دوم مرداد ۱۳۶۷ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

"ایثار" در دو جبهه علم و دفاع از خاک وطن

زهرا کاظمی مادر شهید «مسعود بیات» می‌گوید: «پسرم معلم بود و وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود به او گفتم: مسعود بچه های مدرسه را می خواهی چکار کنی گفت: برای معلم بودم نیروهای بسیاری است ولی برای جبهه رفتن نیرو کم است. برای دفاع از خاک کشور باید تا پای جان ایثار کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر و برادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

"اصغر" پول توجیبی‌اش را برای بسیج خرج می‌کرد

افروز سروری مادر شهید «اصغر کریم‌زاده» می‌گوید: «اصغر عاشق جبهه، مسجد و بسیج بود. اوقات فراغتش را در آنجا می‌گذراند. مدرسه که می‌رفت پول توجیبی‌اش را برای بسیج خرج می‌کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

برادرم دست در دست حضرت علی (ع) عاقبت بخیر شد!

شهید «اصغر همدانی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. برادر این شهید والامقام خوابی را که از او دیده روایت می‌کند: «به همراه حضرت علی(ع) به هیئت عزاداری امام حسین(ع) رفته بودیم. برادرم را در کنار دو مرد خوش چهره که از نظر ظاهری هم بسیار آراسته بودند، مشاهده کردم. وقتی در آخر مراسم بین دست دادن با حضرت علی(ع) و برادرم مردد مانده بودم ناگهان هر دو آن‌ها از دید من پنهان شدند.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

امام خمینی (ره) مژده شهادت فرزندم را داد

شهید «محمدرسول قاسمی» از شهدای دفاع مقدس است که مادرش در خاطره‌ای اینگونه روایت می‌کند: قبل از شهادت پسرم خواب امام خمینی(ره) را دیدم که لباس قرمز بر تن داشت. تعبیر «محمدرسول» از این خواب شهادت خودش بود.
گفتگوی تصویری با مادر شهید «شیرخدا کولیوند»؛

روایتی مادرانه از 15 سال انتظار و گمنامی فرزند

مادر شهید «شیر خدا کولیوند» می گوید: جنگ تحمیلی شروع شده بود فرزندم به چند نفر از دوستانش گفته بود که باید به سربازی برویم، این دستور اسلام است. راهی جبهه می شود و در حین درگیری با دشمن اسیر و به شهادت می رسد تا اینکه بعد از 15 سال چشم انتظاری، دوری از فرزندم به پایان می رسد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

"امیرحسین" نور چشم من بود

اصغر اعتمادیان پدر شهید «امیرحسین اعتمادیان» می‌گوید: «در اخلاق و رفتارش همیشه مهربانی و خوشرویی موج می‌زد. من پنج فرزند دارم ولی امیرحسین برای من رنگ و بوی دیگری دارد. امیرحسین نور چشم من بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با این پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
طراحی و تولید: ایران سامانه