خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمود کاظمی» در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «پدرش راضی نبود او به جبهه برود وقتی رضایت پدر را گرفت مدرسه را رها کرد و راهی جبهه شد که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. محمود اخلاق و رفتار بسیار خوب و پسندیده ای داشت.»
کد خبر: ۵۴۹۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «مهدی نظرفخاری» میگوید: «پسرم نیمه شعبان به دنیا آمد، برای همین اسمش را مهدی گذاشتیم. او در روستای نوبران دیده بود که رودخانه پل مناسب برای عبور دانش آموزان نیست. او خودش شروع به ساخت پل برای آن روستا اقدام میکند.»
کد خبر: ۵۴۹۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
جانباز ابراهیم علی بهرامی در خاطرات فرزند شهیدش گفت:«من هرچه به او گفتم نرو گوش نکرد ، او رفت و من هم به دنبالش رفتم. در کردستان 6 ماه با هم بودیم و بعد از هم جدا شدیم. فرمانده ام می گفت؛ برگرد تو فرزندت شهید شده، تو دیگر برگرد اما من برای دفاع از وطن رفته بودم»
کد خبر: ۵۴۹۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۸
همسر شهید گرانقدر «تقی نقی زاده» اینگونه سخن می گوید: من نگرانش بودم و می گفتم اگر امکان داشته باشد نرو اما به من می گفت: اگر من نروم فکر می کنند من عقب کشیده ام و نمیتوانم صبر کنم باید بروم.
کد خبر: ۵۴۸۷۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسن ذاکریقشمی» میگوید: «پدرش گفت باید درس بخوانی، شهید گفت جبهه از درس و مشق مهمتر است. حسن همیشه تو بسیج و منبر بود، ماه رمضان که میشد برای خواندن قرآن به مسجد میرفت و همه را با خودش به مسجد میبرد.»
کد خبر: ۵۴۸۵۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۶
آسمان، آبیتر؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با پدر و برادر شهید «سیدجلیل ترابی بشکانی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۸۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «عبدالرضا مینکی» میگوید: «گفت مادر من به جبهه میروم، گفتم تو کوچیکی نمیتوانی بروی، گفت نه من میتوانم تفنگ بردارم، از وقتی که رفت، چند ماه گذشت ولی عبدالرضای من نیامد، رفتم سپاه گفتن مادر ما نمیدانیم کجا ترکش خورده یا شهید شده، الان نزدیک به 35 ساله که رفته است.»
کد خبر: ۵۴۸۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «عبدالعزیز نوروز پور» میگوید: «شهید داوطلبانه عضو نیروی انتظامی شد و بعد از استخدام به شهرستان میناب رفت، بعد از اینکه به میناب رفت با قاچاقچیها درگیر شدند، تیراندازی از ساعت سه نیمه شب شروع شد و تا ساعت چهار صبح ادامه داشت.»
کد خبر: ۵۴۸۰۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «علیداد خدازاده» میگوید: «دیدم داره توی باغ راه میره و خوشحالی میکنه، گفتم چی شده، گفت عازم جبهه شدم، گفت میروم با امام حسین (ع) پیمان ببندم، دیدار ما به قیامت.»
کد خبر: ۵۴۷۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «فرجاله چشفر» از شهدای بسیجی استان ایلام است که بهمن ماه 1364 در چنگوله مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر گرانقدر این شهید میگوید: «دوست داشتم پسرم در سن پایین ازدواج کند، در تدارک خرید وسایل عروسیاش در بازار بودم که خبر شهادتش را به من دادند و هزینه عروسی پسرم، صرف مراسم فاتحهاش شد.» در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۴۷۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا
زینب وسیله مادر شهید «بهروز احمدزادهلداری» میگوید: «زمانی که به مرخصی میآمد، به من میگفت: اگر خبر شهادتم را شنیدید برایم گریه نکنید و برای امام حسین(ع) و یاران باوفایش گریه کنید. من امانتی در دست شما بودم که اکنون بسوی صاحب اصلیاش برمیگردم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «عیسی کریمی» میگوید: «از اول انقلابی بود، تو تظاهرات میرفت و اعلامیه توزیع میکرد، داشت وضو میگرفت، نشستیم با هم سحری خوردیم و من رفتم مسجد، موقع برگشت از مسجد دیدم که داره میره.»
کد خبر: ۵۴۷۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید قراگوزلو گفت: پدرش بیقرارش بود و طاقت دوری از بهرام را نداشت به طوری که در دومین سالگردش به او پیوست.
کد خبر: ۵۴۷۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلام آرمون» میگوید: «غلام بچه عاقل و با معرفتی بود، وقتی اومد خونه شب تا صبح را نخوابید، همش گریه میکرد، گفتم غلام چرا گریه میکنی، گفت دلم برای رفیقام که شهید شدن تنگ شده.»
کد خبر: ۵۴۷۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲
اسناد افتخار؛
برادر شهید «احمد دهسنگی» میگوید: «بعد از مرخصی زمانی که میخواست به جبهه برود، به او میگفتم: انشاالله بسلامت بروی و برگردی. میگفت: فقط برایم دعا کن شهید بشوم.»
کد خبر: ۵۴۷۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «غلامشاه شادابیپور» میگوید: «عمر شهید کوتاه بود، آدم خوب و عزیزی بود، تو روستا از هر کی بپرسی غیر از این نمیگه، هر چه داشت به ما میبخشید.»
کد خبر: ۵۴۷۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد دریانورد درگهانی» میگوید: «میگفتم فعلا نرو، میگفت برای من فرقی نمیکنه من میروم، به نماز اول وقت مقید بود، هیچ وقت نمازش ترک نمیشد.»
کد خبر: ۵۴۶۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد رضاییقشمی» میگوید: «جنگ که آغاز شد همیشه از جبهه میگفت، تو آزمون کمکهای اولیه از بین مردها فقط پسرم قبول شد، خیلی به نظام علاقه داشت، همیشه میگفت باید به مردم خدمت کنم، یک روز آمد خونه گفت میخواهم به جبهه بروم.»
کد خبر: ۵۴۶۵۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۴
همزمان با سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
همزمان با سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گیلان با همکاری صدا سیما از خاطرات شفاهی 500شهید استان خود رونمایی کرد.
کد خبر: ۵۴۶۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
یوسفعلی صادقی پدر گرانقدر شهید «مسلم صادقی» میگوید: «زمانی که برادران مسلم در جبهه بودند، او نیز طاقت ماندن در خانه را نداشت و مدام در مورد رفتن به جبهه در خانه صحبت میکرد، تا بتواند مرا راضی کند که به جبهه برود. کار روز و شبش گریه و اصرار به رفتن بود. تا اینکه راضی شدم که به جبهه برود. سه ماه در جبهه حضور داشت که به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۴۶۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳