خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 11

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

غیرت و حس ناموس‌پرستی شهید «حمیدرضا غیاث آبادی»

والدین شهید حمیدرضا غیاث آبادی از غیرت و حس ناموس پرستی فرزند شهیدشان خاطراتی را بیان نمودند: «حمیدرضا بسیار خوب قرآن را تفسیر می‌کرد وقتی می‌خواست راهی جبهه شود پدرش رضایت‌نامه‌اش را برایش نوشت. او با شنیدن فریاد یا حسین در جبهه‌ها و اطلاع از کشته شدن دختران ایرانی به دست حزب بعث راهی جبهه شد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

حسن در دانشگاه ایثار پذیرفته شد

طاهره علی‌محمدی مادر شهید حسن حبیبی می‌‎گوید: «حسن در همه امورات منزل به ما کمک می‌کرد. او در نوجوانی و جوانی به مسجد می‌رفت و اوقاتش را آنجا سپری می‌کرد. دوران تحصیل را سپری و عزم رفتن به جبهه را کرد و همزمان در کنکور سراسری نیز شرکت کرده بود و زمانی که به شهادت رسید خبر قبولی در دانشگاه را به ما دادند.»

چهل سال است چشم به راه آمدن فرزند شهیدم هستم

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر شهید «علی کلانتری گاوافشادی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین روایت می کند: «چهل سال است چشم به را آمدن فرزند شهیدم هستم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

«امیر»؛ نور چشمی مادر

عذرا ابراهیمی مادر شهید «امیر حسینی» می‌گوید: «از همان دوران کودکی پسری مودب، فروتن و مهربان بود. نور چشمی من بود. با شروع جنگ تحمیلی درسش را رها کرد و عزم دفاع از کشور را کرد. همیشه می گفت: هیچگاه غصه مرا نخورید و افتخار کنید که فرزندتان در راه دفاع از میهنش به شهادت رسیده است.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

توصیه به خواهرانش می‌کرد که حجابشان را حفظ کنند

طاهره علی‌ملتی مادر شهید «اکبر حدادی» می‌گوید: «به حجاب خیلی مقید بود و به خواهرانش توصیه می‌کرد حجابشان را رعایت کنند.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

خدا را شاکرم که فرزندم در راه آبادانی کشورش به شهادت رسید

خداداد آقابابایی پدر شهید «ابوالقاسم آقابابایی» می‌گوید: «ابوالقاسم با شروع جنگ برای دفاع از کشور همسو با دیگر مردم وارد نبرد شد. خدا را شکر که فرزندم در راه دفاع از آبادانی کشورش به شهادت رسید.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

ماه مبارک رمضان با لبی تشنه به شهادت رسید

مادر شهید دستی گفت: محمود همچون پدرش عاشق و شیفته امام بود و در راه مبارزه با دشمنان لحظه‌ای آرام و قرار نداشت که در نهایت در ماه مبارک رمضان با لبی تشنه به شهادت رسید.
خاطرات شفاهی والدین شهید ارتش؛

«حمیدرضا» به خواندن نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد

شهید «حمیدرضا عزیزی» از شهدای ارتش استان ایلام است که مرداد ماه ۱۳۶۵ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید حمیدرضا به عبادت مخصوصاً نماز اول وقت و تلاوت قرآن خیلی اهمیت می‌داد. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
گفتگوی تصویری با مادر شهید«بندر خوردن»

فرزندم در بمباران هوایی پادگان ابوذر به شهادت رسید

«صورت پا»، می‌گوید: فرزندم، 18 سال بیشتر نداشت که در پادگان سردشت مشغول به فعالیت شد. سپس او را به حلبچه و بعد از آنجا به پادگان ابوذر در منطقه سرپل ذهاب اعزام شد که بی‌سیم چی عملیات ها شود و در نهایت توسط دشمن بعثی در بمباران هوایی به شهادت می‌رسد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

نذر شهادت کرده بود

شهید «جهانبخش محمد راد» از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که اردیبهشت سال 1379 در آبدانان در حین درگیری با اشرار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: پسرم خودش عاشق شهادت بود و زمانی که به زیارت امام رضا(ع) رفته بود نذر شهادت کرده بود و از آقا طلب شهادت کرده بود. در ادامه این مصاحبه تصویری منتشر می شود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

رحمت‌الله یک بسیجی تمام قد بود

مادر شهید رحمت الله فارسی می‌گوید: «رحمت‌الله یک بسیجی تمام قد بود، هم کار می‌کرد هم به برادرانش کمک می‌کرد. برای رفتن به جبهه بی‌تاب بود. به من می‌گفت: نگران نباش و راضی به رضای خدا باش.»
در سال گذشته؛

هزار و ۵۰۰ تاریخ شفاهی والدین شهدا و جانبازان شهرستان‌های استان تهران ثبت و ضبط شده است

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران در حاشیه دیدار‌های نوروزی با خانواده شهدا و ایثارگران در شهرستان‌های قرچک و ورامین از تولید هزار و ۵۰۰ مستند تاریخ شفاهی والدین شهدا و جانبازان در سال گذشته خبر داد و گفت: مجموعه‌های قرار عاشقی و آبروی کوچه‌ها از شبکه ۳ و ۵ سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال پخش است.
آسمان، آبی‌تر؛

پسری که در شهادت از پدر پیشی گرفت

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر شهید «محمدرضا حسین‌زاده رکن آبادی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان

مدیریت سید آزادگان مانع از درگیری اسرا با نیروهای عراقی می‌شد

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «علی‌اصغر قرقچیان» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «مدیریت حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی (سید آزادگان) مانع از درگیری اسرا با نیروهای عراقی می‌شد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

علی اکبر، قاری قرآن بود

«حشمت کیهانی» پدر شهید «علی اکبر کیهانی» می‌گوید: پسرم از 10 سالگی وارد بسیج شد. قاری قرآن بود و در پایگاه بسیج به بچه‌ها آموزش قرآن می‌داد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

پسرم تحصیل را در جبهه ادامه داد

سیده عذرا مرتضوی مادر شهید «سیدهادی صادقی» می‌گوید: «وقتی کاری به سیدهادی سپرده می‌شد، به بهترین شیوه انجام می‌داد. او دو بار به جبهه اعزام شد. کلاس اول راهنمایی بود که عزم رفتن به جبهه را کرده بود. من به او گفتم: درست را می‌خواهی چیکار کنی؟ گفت: کتاب‌هایم را با خود به جبهه می‌برم.»

درد و دل‌های مادرانه شهید داعی‌زاده/ هشت سال چشم انتظاری

"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با والدین شهید «محمدعلی داعی زاده» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

می‌گفتم درست را بخوان، می‌گفت انقلاب واجب‌تر است

مادر شهید «غلام مستاجری برنطین» می‌گوید: «می‌گفتم درست را بخوان، می‌گفت انقلاب واجب‌تر است، به ما احتیاج دارند. تو منبر و راهپیمایی‌ها با همدیگه می‌رفتیم‌، همه جا با هم بودیم، تا اینکه به سربازی رفت، اینقدر به جبهه علاقه داشت که فرصت نکرد خداحافظی کند.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

علیرضا عکس‌های خودش را سوزاند

مادر شهید «علیرضا انصاری» بیان کرد: علیرضا عکس‌های خودش را سوزاند، می‌گفت من این عکس‌ها را با قیافه گرفته بودم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

باید بروم و در راه دایی‌ام شهید بشوم

مادر شهید «حسین صبوریان» می‌گوید: «گفت مادر اگر این جمعه نیامدم چون امتحان دارم و می‌خواهم درس بخوانم، ما نمی‌دونستیم که می‌خواهد به جبهه برود، دایی‌اش که شهید شد گفت من باید به جبهه بروم، باید بروم و در راه دایی‌ام شهید بشوم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه