خاطرهنگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «غلامرضا رحمتی» میگوید: «به مدت سه ماه شبانه روز در زاغه نگهبانی میدادیم. چون سن کم و جستهی ریزی داشتم به عنوان نیروی مخابرات و تلفنچی خدمت میکردم.»
کد خبر: ۵۷۳۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
«در هول و ولای رفتن بودیم که یکدفعه صداهایی بلند شد که در عمرم نشنیده بودم مثل رعدوبرق شدید بود. علی روی زمین خوابیده بود. همه جا شروع کرد به لرزیدن. اول فکر کردم زلزله آمده. محمود، شوهر خواهرم، دوید علی را بغل کرد و داد کشید: همه بیایید بیرون! هواپیماهای عراقی حمله کردهاند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۳۶۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «احمد پاکروان» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۳۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خاطرهای از آزاده «عظیم آقاجانی» درباره شهید «محمد شهسواری»
آزاده سرافراز عظیم آقاجانی روایت میکند: «عراقیها غروب که میآمدند آمار بگیرند وقتی محمد شهسواری را میدیدند، میگفتند حالت چطوره؟ خوبی؟ و اینگونه بود که شهید شهسواری تا آخرین روز اسارتش ناشناخته باقی ماند.»
کد خبر: ۵۷۳۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «علی جعفری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۳۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «چنگیز دهقانی سیاهکی» میگوید: «خیلی خوش اخلاق و با ایمان بود، همه او را به عنوان یک انسان با معرفت میشناختند. انقلابی بود، فرزندم باور داشت که باید به کشورش خدمت کند. زمانی که در حال مبارزه با قاچاقچیان بود دچار سانحه میشود و به شهادت میرسد.»
کد خبر: ۵۷۳۶۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خطاب شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» به همسرش:
شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» در وصیتنامهاش خطاب به همسرش مینویسد: «خوب میدانم که برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم. پس همچون زینب کبری(س) صبوری کن ...»
کد خبر: ۵۷۳۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۸
در قسمتی از کتاب «کاش برگردی» که زندگینامه شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» به روایت مادر است، میخوانید: «خندهام گرفت گفتم الان چندمین باره که داری کابینتا رو باز و بسته میکنی. مشخصه یه حرفی توی گلوت گیر کرده پول میخوای؟ ذکریا بشقابها را جابهجا کرد و خودش روی اوپن نشست و گفت نه بابا پول میخوام چه کار؟ یه حرفی میخوام بزنم، ولی سختمه ...»
کد خبر: ۵۷۳۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۸
برگی از خاطرات شهید مدافع حرم «سیاهکالیمرادی»:
«همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه من را بغل کرد هقهق گریههایش امان نمیداد حرف بزند. کمی که آرام شد. گفت عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم. به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید. حق نیستید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۳۵۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «افروتن شمسایی» میگوید: به شهید گفتم الان زود است که بخواهی به سربازی بروی ولی او گفت؛ «میخواهم به صورت داوطلب بروم و اگر شهید شوم برای شما یک سعادت است»، تو توپخانه خدمت میکرد و بعدها بیسیمچی شد. اینطور نیست که ما راحت باشیم و بگوییم بقیه هستن که از کشور دفاع کنند، دفاع از وطن وظیفه همه ماست.
کد خبر: ۵۷۳۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۷
به مناسبت سالروز بازگشت غرور آفرین آزادگان سرافراز به خاک وطن، مسابقه کتابخوانی «از زرین آباد تا موصل» برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۳۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
مسابقه کتابخوانی
به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به وطن، مسابقه کتابخوانی «روزی خواهم آمد» برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۷۳۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۶
قسمت دوم خاطرات شهید «بزرگ میرانی»
خواهر شهید «بزرگ میرانی» نقل میکند: «طنین خوش کلامش هنوز در گوشم میپیچد: رقیهجان! زینبوار زندگی کنید و مثل حضرت زینب(س) شجاع باشید!»
کد خبر: ۵۷۳۳۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
مادر شهید «رمضانعلی کاشانیجباری» نقل میکند: «آمد کنارم نشست و گفت: مادر! شما چرا زیارتِ خانه خدا نمیرین؟ بعد از شهادتش بارها به خوابم آمد و گفت: به حج برو. تا اینکه قسمتم شد. شبی که اسم نوشتم، به خوابم آمد و گفت: سلام حاجیهخانم!»
کد خبر: ۵۷۳۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
خاطرهنگاری والدین شهدا
مادر شهید والامقام «محسن تفنگچی» میگوید: محسن در دلسوزی و فداکاری زبانزد بود. فداکاریاش به حدی بود که مقدار حقوق ناچیزش را هم به نیازمندان و مستضعفین میبخشید.
کد خبر: ۵۷۳۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ای اشک ببار برای کسی که از بزرگترین سرمایه زندگی خویش یعنی جان خود گذشت، ما هنوز هم با سربلندی در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم و این سربلندی به برکت خون تکتک شماهاست ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۳۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۳
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«رشادتهایی که شما انجام دادهاید، همچون پریدنها بر روی سیم خاردار، پریدن بر روی مین و پریدن به زیر تانک با نارنجکها، به خدا چه رشادتهایی که از شما برای من وصف شده که من حتی نمیتوانم تصور آنها را بکنم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۳۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «اسحاق جمشیدینیا» میگوید: «شهید علاقه زیادی به قرآن و مکتب داشت. همیشه حس میکردم فرزندم شهید میشود، حتی چند بار خواب شهید شدنش را دیدم. من فرزندم را در راه خدا دادم هر چه شود خدا را شکر میکنم...»
کد خبر: ۵۷۳۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
علاقه زیادی به حضرت زهرا (س) داشت و دلش میخواست نام دخترمان را زهرا بگذارد.
کد خبر: ۵۷۳۳۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
«یکی از مژههای حمید روی پیراهنش افتاده بود. مژه را به دستش گرفت به ما نشان داد و گفت: نگاه کن از بس با من حرف نمیزنی و منو حرص میدی مژههام داره میریزه! ...» ادامه این خاطره از همسر شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۳۲۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۵