زندگینامه شهید محمد حسن اباذری
گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتـــاده سرنگون بایــد رفت
تو پا به راه در نه وهیچ مپـــــرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
شیرین ترین لحظات زندگی زمانی است که با معبود سپری شود . عشق به معبود لایزلی سراسر وجود شاهدان را در برمی گیرد و مستوجب این می شود که برای همه لحظات زندگیشان ، با اشتیاق فراوان به سمت او روی آورند و با بی تابی مشتاق دیدار او شوند . بطوریکه شهید عزیز حسن اباذری در وصیت خودش می گوید : من آنقدر به جبهه مى روم تا شهيد شوم . اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا درحال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين درراه حسين (ع) شهيد شد.
شهید محمد حسن اباذری به تاریخ 2/8/1345 در روستای کلاته خان اکبریه از توابع شهرستان قاین بدنیا آمد . تا پایان دوران راهنمائی را درس خواند ولی گویا عشق به معبود ومعشوق اورا برآن داشت که به عنوان پاسدار وظیفه در تاریخ 18/6/1363 به منطقه جنوب اعزام شود . او در بخشی از وصیتنامه اش خطاب به مادران می گوید : اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه هاى نبردجلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل 72 تن شهيد را نموده. همه شما امت شهيد پرور بايد مثل خاندان وهب سردار رشيد اسلام باشيد.
گویا با ذکر ودعا مأنوس بود و به برادران و خواهران ایمانی چنین وصیت کرد :برادران و خواهران استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها بر تسكين دردهاست وهميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند كه اگر چنين كردند بدبختى مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست .
او سرانجام در تاریخ 22/12/1363 طاقت ماندن از دست داد و در جزیره مجنون ، حین عملیات بدر ، براثر اصابت ترکش خمپاره دشمن ، کوس رحیل نواخت و به سمت معبود شتافت . در فراز دیگری از وصیت نامه اش می گوید : من كه به كام خود رسيدم و آنچه آرزو داشتم رسيدم و شما سعى كنيد راه شهيدان را ادامه دهيد و اسلام را زنده نگه داريد و پيروى از رهبر هم واجب است و پيام من به شما اميدهاى آينده كشور و به شما دانش آموزان عزيز اين است كه سنگرهاى مدرسه را خالى نگذاريد و شما با اسلحه قلم جهاد كنيد و با همان سلاح اسلام را يارى دهيد .
روحش شاد ویادش گرامی .
