کویرنشینان در سوگ شهید جمهور/ آخرین دیدار با مرد خستگیناپذیر
به گزارش نوید شاهد در خراسان جنوبی ؛ هوا بس ناجوانمردانه گرم است و خورشید در اولین ساعات طلوعش بر چهره شهر تازیانه میزند.
نفسهای شهر سخت تنگ است. گویی آسمان هم بیقراری میکند و دلتنگیهایش را با قاصدکها به باد میسپارد تا به گوش افلاکیان برسانند.
امروز خراسان جنوبی شاهد تلخترین دیدارهای تاریخ است. قرارشان ساعت ۷و ۳۰ دقیقه صبح است اما از ساعتها قبل خودشان را به میدان جانبازان بیرجند رساندهاند تا از آخرین دیدار محروم نشوند.
بی قراری را می توان از تمامی نگاهها فهمید . از قدمهای آهسته پیرمرد گیسو سپید برای رسیدن به مراسم تا اشکهای مستمر مادری قامت خمیده ... یکی با خود نجوا میکند و با دو دست به پا می کوبد، دیگری هم عکس شهید را به آسمان گرفته و زیر سایه اش آهسته و بی صدا اشک میریزد.
چه داشتهای ای شهید که اینگونه عاشقانه برایت اشک میریزند. چه کردهای که اینگونه محفلی برای وداع با پیکرت شکل گرفته و خرد و کلان، پیر و جوان، اهل تشیع و اهل تسنن رجزخوانی میکنند.
صدای مداح دلت را به مشهدالرضا (ع) و بوی دود اسپند هم احساست را به اوج میبرد. با هر ضجه، غبار غم بر جمعیت حاکم میشود.
قدم در جمعیت می گذارم. بانویی بر روی ویلچر نشسته و بیصدا فریاد میزند. هرچند گاهی اشک.هایش را از پشت عینک میزداید و دوباره به دنیای خود فرو میرود.
آنسوتر پیرمردی قامتخمیده بر عصای چوبیاش تکیه زده و جمعیت را مینگرد. مرتب صورتش را در میان دست چپش میگیرد و صدایی که به سختی از تار و پود حنجرهاش میآید، غزلهایی قدیمی را بر زبانش جاری میکند. هر چند دقیقهای با دست به سینه میکوبد و با صدایی رساتر میگوید: «بیا جانم که این دل بیقرار است».
گوشهای دیگر هم مادری بلند قامت، کودک سه سالهاش را در بغل دارد و دست فرزند پنج سالهاش را گرفته و چشم انتظار ایستاده است.
شهید رئیسی فراموش نشدنی است
از همه جا آمدهاند. از نقطه صفر مرزی تا دورترین روستای محروم در استان.... آمدهاند تا اینبار شفاعت سید محرومان را به یادگار بگیرند.
چفیهای بر دور سر عمامهپیچ کرده و با کفشهایی مندرس اینسو و آن سو میرود. هر چند گاهی به پا میکوبد و سری تکان میدهد. به سراغش میروم و وارد دنیای پر از دغدغهاش میشوم.
نفس عمیقی میکشد و میگوید: از لانو، روستای صفر مرزی در شهرستان سربیشه آمدهام تا در مراسم تشییع شهید جمهور شرکت کنم.
بغضی سد نفسهایش میشود و میافزاید: در سفر قبلی هم برای دیدن حجتالاسلام رئیسی خودم را به بیرجند رساندم غافل از اینکه خودشان به لانو آمده بودند و از زیارتشان محروم ماندم.
وی با بیان اینکه حجتالاسلام رئیسی فراموش نشدنی است، میافزاید: ایشان ارادت خاصی به مردم خراسان جنوبی داشتند هماهنگونه که مردم این استان او را دوست دارند.
طلوعی در غروب
یکی دیگر از اعضای حاضر در مراسم تشییع شهید جمهور با بیان اینکه شهادت این مرد بزرگ، تولدی برای هزاران رئیسی بود، میافزاید: شهید رئیسی در دوران خدمتش همواره به یاد محرومان و افراد بیبضاعت بود و با حضور در مناطق محروم، سنگ صبور این افراد میشد.
نفس عمیقی میکشد و میگوید: امیدوارم با ادامه دادن اهداف این شهید خدمت، نگذاریم برنامههایش بر زمین بماند و زحمتهایش به هدر رود.
یکی دیگر از اعضای حاضر در مراسم هم با بیان اینکه شهید روح تازهای به رگهای جامعه تزریق میکند، میگوید: کاش بتوانیم مانند آیتالله رئیسی در مسیر انقلابیگری گامهای بزرگی برداریم و اینگونه ماندگار بمانیم.
اندکی سکوت میکند و با بغضی سنگین میگوید: اینکه با ولادت امام رضا(ع) بر صندلی رئیس جمهوری بنشینی و در ولادت این امام رئوف، صندلی خدمت را ترک کنی، معادله سنگینی بوده که نشاندهنده احترام ایشان نزد ائمه است.
سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند. همهمه اهل حاضر فزونی مییابد. گویی کبوتر آسمانی، قدم در بیرجند گذاشته و بر پیگره شهر بال میگستراند. بیتابی جمعیت به اوج رسیده و برای رسیدن به تابوت بیقراری میکنند.
اینجاست که بی صدا با خودم نجوا میکنم. برخیز ای شهید جمهور....اینجا هنوز منتظرت هستند... پیرمرد ۸۰ ساله روستایی برایت طومارها درد دل کرده تا مرهم زخمهایش باشی...
کودک یتیم ۸ ساله متنی از هویدای دل آماده کرده تا در بدو ورودت بخواند باشد که دست پدری بر سرش بکشی و خشت خشت آرزوهایش را روی هم بگذاری. اینجا همه منتظرند... رفتنت در خیالمان نمیگنجد.