مادر شهید «سید غلامحسین بحرانی»:
«غلامحسین همینکه سوار اتوبوس شد، پدرش آمد. پسرم وقتی چشمش به پدرش افتاد بدون اینکه حرفی بزند، فقط گریه میکرد. از اتوبوس پیاده شد همراه ما آمد، اما اشک میریخت. تا منزل هیچکس حرف نزد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «سید غلامحسین بحرانی» است که تقدیم حضورتان میشود.