نوید شاهد - برادر شهید "مجید اخلاقی" نقل میکند: «هیچ وقت شبها در خانه نماز نمیخواند. میرفت مسجد مهدیه و به جماعت میخواند. مدام در نماز جمعه نیز شرکت میکرد. با آن سن کمش ضمن احترام به والدین، اصرار داشت به آنچه که عقیدهاش بود ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۳۶۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۰
نوید شاهد - «حق شهر رفتن نداشتیم. بچهها از ریخت و قیافه درآمده بودند. یک روز به واحد ادوات رفتم دیدم، دوست خوبم آقابهرام نصیری با یک قیچی پشمچینی کهنه در حال اصلاح سر یک رزمنده است ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۳۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
نوید شاهد - برادر شهید "حسینعلی اکبرزاده" نقل میکند: «خیلی دلش میخواست وضع روستا بهتر شود. آرزو داشت آب شیرین به روستا بیآید و جادههای بهتری ساختهشود. در این راهها همیشه اولین داوطلب بود. برای جادهسازی در روستا، کمکهای مردم را جمع میکرد ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۳۴۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
نوید شاهد - «بعد از پاکسازی سردشت، محل استقرارشان در مسجد بود. با ناپدیدشدن یکی از اعضا معلوم شد که مقر لو رفته است. شبانه به آنها حمله کردند. خیلی وقت بود دنبال حسن بودند ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت شهید "محمدحسن آذری"، توجه شما را خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۴۹۳۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
نوید شاهد - «یکی از سربازان عراقی آمد و به ابوترابی گفت اینجا چه کار میکنی؟ آقای ابوترابی هم گفت صورتم را تیغ زدم. سرباز عراقی هم که انگار از جایی دل پری داشت با مشت محکم کوبید به سینه ایشان، یعنی درست جایی که آقای ابوترابی تیغ را گذاشته بود ...» ادامه این خاطره از زبان همبند سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین "سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۳۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۶
نوید شاهد - «مجروحان شیمیایی مظلوم بودند، آنها خیلی زجر میکشیدند، گاهی مجروح در ظاهر حال خوبی داشت ولی ناگهان تمام تنش تاول میزد، گویی چند دیگ آبجوش روی او ریخته باشند و گاهی هم در حین صحبت ناگهان ساکت میشدند و نگاه که میکردم میدیدم به شهادت رسیدهاند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات "محبوبه ربانیها" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۹۳۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
نوید شاهد - «صبح که از خواب بیدار شدم هر چه کردم نتوانستم پاهایم را حرکت دهم. با ترس و وحشت هوشنگ را صدا زدم و به او گفتم که پاهایم فلج شده است ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز "عمران ثقفی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۳۱۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
پیرامون شهید "حسین دامغانی":
نوید شاهد – مادر شهید "حسین دامغانی" می گوید: تا وقتی زنده بود ما او را در لباس نو ندیدیم، اصلا" لباس نو نمی پوشید، تنها آرزویش شهادت بود و به شهادت فکرمی کرد و سرانجام به تنها آرزویش رسید.
کد خبر: ۴۹۳۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
نوید شاهد - «در مقر انرژی اتمی اهواز مستقر شدیم. از بین بچههای گرمسار، سه نفر برای واحد تخریب انتخاب شدند. پرسوجو کردم. یکی از بچهها گفت: محمود اصحابی، محمدرضا عاشور و سهراب اليکایی. گفتم: سهراب که سن و سالی نداره، میتونه؟ ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت شهید "سهراب الیکایی"، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۳۰۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
نوید شاهد - «وصیت کرد که، این دو بیت را روی سنگ مزارش بنویسند: آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند/فرزند و عیال و خانمان را چه کند ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت شهید "ابوالفضل امینزاده"، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۳۰۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
نوید شاهد - «در حال خوردن نان و پنیر بودیم که محمد اسماعیل متوجه جا ماندن اسلحهاش در منطقه شد، بلند شد و گفت: من باید بروم اسلحهام را بیاورم. من هر چه به او اصرار کردم که نرو، گفت: نمیشود، باید بروم و اسلحهام را بیاورم تا به دست عراقیها نیفتد ...» ادامه این خاطره از شهید "محمداسماعیل صالحی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۳۰۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
نوید شاهد - خواهر شهید نقل می کند: «خوب در خاطرم است لحظه آخر که می خواست از درب خانه خارج شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد.»
کد خبر: ۴۹۲۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
نوید شاهد - « بختیار فرزند کوچکترم بود و ابراهیم پسر بزرگتر. وقتی بختیار تصمیم گرفت جبهه برود، ابراهیم هم اقدامی مشابه انجام داده بود اما پدر اجازه نمیداد که هر دو با هم به جبههها بروند ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید "بختیار کلهر" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
نوید شاهد - «شاغل بودم. سه تا بچه هم داشتم. یک روز غرغرکنان گفتم: میشه کمتر جبهه بری؟ گفت: من باید هر چند وقت برم تا خودم رو بسازم. آخه اونجا محل خودسازیه.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت شهید "محمد ابراهیمیان"، توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۴۹۲۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
نوید شاهد - همسر شهید "احمد شهرکی" نقل می کند: «همسرم همواره آرزوی شهادت داشت او حتی قبل از اینکه بخواهد لب به غذا بزند از خداوند آرزوی شهادت می کرد.» در ادامه متن کامل این خاطره را می خوانید.
کد خبر: ۴۹۲۸۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
نوید شاهد - همسر شهید "محمد بیانی" نقل می کند: «همیشه همسایه ها و دوستان را به رفتن جبهه تشویق می کرد و می گفت وقتی آنجا بروی تازه متوجه می شوی که جبهه چیست و شهدا چه کسانی هستند، وی رفت و دیگر بازنگشت...و جام شیرین شهادت را نوشید.»
کد خبر: ۴۹۲۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
نوید شاهد - برادر شهید "حسین جمالی" در خاطره ای می گوید: «یک شب در کنار حسین خوابیده بودم . نیمه های شب حسین بیدار شد. پایش ناخواسته به من خورد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۸۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
نوید شاهد - همسر شهید "مجتبی ذوالفقار نسب" در خاطره ای می گوید: «فرزند اولم علی در دی ماه 1382 به دنیا آمد. او شیر نمی خورد. من واهمه این را داشتم که اگر علی شیر نخورد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
نوید شاهد - خواهر شهید "محمدرضا منصوریان" نقل میکند: «سرش درد میکرد برای کمک کردن. همیشه درصدد حل مشکلات و اختلافات مردم روستا بود. هرروز و هرشب نماز خواندنهای عاشقانهاش را به نظاره مینشستم و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۹۲۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (10)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...کمي به اين طرف و آن طرف رفتم که يک تکه پارچه يا مقوا يا تخته پيدا کنم که زير زانويم بگذارم هر چه گشتم چيزي پيدا نکردم... يک سفيدی توجه مرا به خود جلب کرد به طرف او رفتم وقتي دستم به آن خورد يک مرتبه سگ بزرگی از جا پريد و من ...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹