نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین خانگاه» می‌گوید: «مرد خیلی مهربان، دل‌سوز و با محبتی بود. روز جمعه بود که برای ماموریت دنبال شهید آمدند، یک گروه اشرار بود که سال‌ها دنبالش می‌گشتند و چون شهید خیلی شجاع و نترس بود، در بیشتر عملیات‌ها او را همراه‌شان می‌بردند تا اینکه شهید مبارزه با اشرار شد.»
کد خبر: ۵۵۵۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید «روح‌انگیز چراغان» و پدر شهیدان «سینا محبی آهنگرانی»
«نعمت اله محبی آهنگرانی» می‌گوید: همسر و فرزند کوچکم به دیدار اقوام می‌رفتند، در بین راه از ماشین پیاده می‌شوند که نیروهای نظامی ماشین را بررسی کنند، در همین حین زیر بمباران هوایی نیروهای صدام به شهادت می‌رسند.
کد خبر: ۵۵۵۷۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«قلب تو آسمانی است که هیچ یک از ستارگان آن یارای صحبت کردن درمورد بی‌کرانی، چون تو را ندارد، روی زلال در قلب تو جاری است که کویر خشک قلب ما را طراوت می‌بخشد و حال‌ای شهید در کهکشان‌ها راهنمایم باش و یاریم کن ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۵۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«بچه‌ها هر کدام احساس خود را درباره اتفاقات احتمالی مثلاً شهادت یا مجروح شدن بیان می‌کردند که نوبت به من رسید. پرسیدند شما دوست داری، چه بر سرت بیاید؟ من گفتم که دوست دارم شهید شوم ولی فکر می‌کنم سعادت نداشته باشم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۵۷۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

بخش اول/ خاطرات شهید «بهمن آسوده» به نقل از مادر شهید
مادر شهید بهمن آسوده می‌گوید: «بهمن جوان خوش برخورد و خودش اهل کار و زحمت بود احترام والدین را در نظر داشت و به کار دیگران به هیچ وجه دخالت نمی‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۵۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

قسمت دوم خاطرات شهید «شاهرخ قندالی»
پدر شهید «شاهرخ قندالی» نقل می‌کند: «گفت: فقط بیست روز مونده که خدمتم تموم بشه. اون وقت می‌خواین نرم؟ گفتم: خب برو! مرد که گریه نمی‌کنه. به مادرش گفت: حنا داریم؟ مادرش گفت: آره! و برایش حنا درست کرد و سر و دستش را حنا گذاشت. مرخصی‌اش تمام شد و رفت. آخرین سفر را با سفر آخرت به پایان برد، آن هم با شهادت.»
کد خبر: ۵۵۵۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین شهید بزرگوار «احمد سرکارگر اردکانی» به مصاحبه پرداخته است. مادر این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: «برای رزمندگان در جبهه‌های جنگ لباس می دوختم تا اینکه احمد یکی از لباس‌ها را برای اعزام به جبهه پوشید و با همان لباس راهی جبهه شد. پس از چهل و شش روز خبر شهادتش را آوردند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۵۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

خواهر شهید «حسن خدامی» نقل می‌کند: «از مادر پرسیدم: برای حسن چی می‌گی؟ مادر گفت: از من می‌خواد تا قصه امامان رو براش بگم. انگار هیچ دردی نداشت و روی تخت خانه خوابیده بود. با دل و جان به قصه‌های مادر گوش می‌داد.»
کد خبر: ۵۵۵۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲

اسناد افتخار؛
شهید «محمود رضایی» از شهدای پاسدار استان ایلام است که تیرماه ۱۳۶۶ در جبهه سردشت به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: «شب قبل از شهادتش خواب دیدم که پسرم محمود شهید شده است.» این مصاحبه تصویری در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۵۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۹

آسمان، آبی‌تر؛
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین شهید بزرگوار «میرزا محمد بیکی سروعلیا» به مصاحبه پرداخته است. پدر این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: «پس از زخمی شدن فرزندم در جبهه، برای عیادت به بیمارستان 502 ارتش در تهران رفتم. فرزندم بعد از چند روز پیش چشمانم به شهادت رسید.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۵۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۸

خاله شهید «محمدرضا گیلوری» نقل می‌کند: «از قدیم یاد گرفته بودیم که شب چهارشنبه نحس است. شب چهارشنبه که می‌شد، گلیم‌بافی و نخ‌ریسی را کنار می‌گذاشتم. محمدرضا که متوجه قضیه شده بود و از حواس‌پرتی و فراموش‌کاری من هم با‌خبر بود، سربه‌سرم می‌گذاشت.» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن ادامه این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۵۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «شاهرخ قندالی»
دوست و هم‌رزم شهید «شاهرخ قندالی» نقل می‌کند: «متوجه چیزی شدم و گفتم: شاهرخ! پلاکت کو؟ نیم‌نگاهی به من کرد و گفت: می‌خوای چکار؟ گفتم: اون پلاک‌ها برای شناسایی‌ان. در حالی که می‌خندید، گفت: دوست دارم گمنام باشم و صورتش را با چفیه پوشاند.»
کد خبر: ۵۵۵۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

برگی از خاطرات جانبازان؛
«محله‌ ما آمار ترورش بالا بود به همین دلیل وقتی مادرم از من بی‌خبر می‌ماند و یا ساعتی از شب می‌گذشت با چادر نماز تا سر چهارراه فلسطین کنونی می‌آمد و خیلی از شب‌ها هنگام مراجعت به خانه، او را در آن‌جا می‌دیدم و بارها از او خواهش کرده بودم که تا این حد نگران نباشد اما مادر بود و نمی‌شد جلوی بی‌تابی‌اش را گرفت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۵۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

خاطرات شهید «میرزاعلی دریکوند» به نقل از همرزم شهید؛
همرزم شهید «میرزاعلی دریکوند» می گوید: شهید همیشه چهره ی خندانی داشت و پشت سیم خاردارهای دشمن هم با صدای بلند می خندید و بارها برای این کار با او دردسر داشتیم.
کد خبر: ۵۵۵۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۸

مادر شهید «بخشعلی مهدیخانی سرو جهانی» درباره آرزویش چنین می‌گوید: دلم می‌خواهد مرا هم به سردشت ببرند، جایی که فرزندم آنجا به شهادت رسیده است و تاکنون از پیکرش خبری ندارم، شاید نشانی از او را آنجا بیابم.
کد خبر: ۵۵۵۵۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهیدان معظم «مهدی، مریم و فرشته میرزایی» در جریان بمباران هوایی ۲۶ اسفندماه سال‌ ۱۳۶۶ شهر آبدانان به دست مزدوران رژیم بعث به مقام رفیع شهادت نایل آمدند. مادر شهیدان میرزایی می‌گوید: من خودم جانباز و فرزند شهیدم و همسرم هم جانباز است افتخار می‌کنم که مادر سه شهیدم به خاطر پابرجا ماندن انقلاب خون دادیم. در ادامه مصاحبه تصویری با این مادر گرانقدر منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۵۵۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «عبدالرسول میرفلاح» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «لحظه بازگشت از اسارت به کشور به زمین افتادیم و خاک میهن را می بوسیدیم و اشک شوق بر روی صورتمان جاری شد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۵۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

«همه ما برادران، خواهران و مادربزرگ پیرم مدیون مادرمان هستیم که زینب‌وار از ما نگهبانی و پرستاری کرد و هرگز ذره‌ای از پاسبانی و محبت‌های مادرانه‌اش در آن شرایط سخت و مشقت‌بار کوتاهی نکرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۵۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

گفتگوی تصویری با همسر شهید«عزیز بیگ کبودیان»
«فرصت عیوض بندی» می‌گوید: با اینکه شهید دائم در عملیات‌های مختلف حضور داشت و منزل نبود خوشبخت بودیم. وقتی به مرخصی می‌آمد برای رفتن حتی یک ساعت هم دیر نمی‌کرد به او می‌گفتم نمی‌شود دیر‌تر بروی می‌گفت: نه، اگر من دیر بروم دیگران هم روال من را در پیش می‌‌گیرند. باید برای حضور در عملیات‌ها به موقع حاضر باشیم.
کد خبر: ۵۵۵۵۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «اسداله بیات» می گوید: اخلاق پسرم خیلی خوب بود. وقتی من دیر به خانه می آمدم خودش غذا درست می‌کرد. اسداله برای من مثل فرشته‌ها بود. وقتی شهید شد یک چادر مشکی روی پیکرش انداختیم و یک تکه یخ هم گذاشتیم روی جگرش چون خودش وصیت کرده بود یخ بگذارید که اگر مادرم ناراحتی و گریه کرد من جگرم آتش نگیرد.
کد خبر: ۵۵۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳