نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
پدر شهید «مهدی نیکبخت» نقل می‌کند: من به او گفتم مهدی جان دیگر به جبهه نرو همینجا بمان، گفت: پدر صحنه‌هایی را دیدم که امکان ندارد صحنه را خالی کنم. در خرمشهر عراقی‌ها هشتاد زن ایرانی را کشته بودند و مثل یک دیوار روی هم چیده بودند. او از دیدن این صحنه خیلی ناراحت و غم زده بود و گفت اگر تو را هم شهید کنند پدر بازهم کم است و به جبهه رفت و شربت شهادت را نوشید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۵۵۶۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

خاطره شهيد حبيب الله کريمی «5»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج می‌نویسد: «مدينه شهری است که بايد به خود ببالد که رسول خدا مدتی از عمر خود را در آنجا سپری کرد. مدينه شهری است که هنوز بوی آشنا دارد زيرا هنوز...» قسمت پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

کتاب «معبری که باید باز می‌شد» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده که به صورت گزیده‌ای از خاطرات عملیات‌های شهدای دفاع مقدس استان هرمزگان است.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

فرزند شهید «حسن شیرآشیانی» نقل می‌کند: « پدر هنگام انقلاب بسیار تحت‌تأثیر حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود. تمام فکر و ذکر و هم‌وغمش، اطاعت از امام و مقتدایش بود؛ تا جایی که با شروع جنگ با وجود داشتن همسر و چند فرزند داوطلبانه عازم جبهه‌ها شد. وقتی که از طرف دوستان به او گفتند: حسن بچه‌هایت کوچکند و نیاز به سرپرست دارند، وجودت در جبهه ضرورت ندارد! گفت: مثل این که شما متوجه نیستید! می‌روم تا حرف امام بر زمین نماند.»
کد خبر: ۵۵۶۸۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

«آقای بهتویی هنگام عملیات، خیلی قاطع و مصمم بود اما در مواقع دیگر بسیار مهربان و صمیمی رفتار می‌کرد و به ما می‌گفت: ما باید همیشه به خدا متوسل شویم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۶۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

گفتگوی تصویری با برادر شهید ترور «نصرالله والایی»
«هوشنگ والایی» می‌گوید: نصرالله، سرباز نیروی انتظامی بود در حین خدمت دانشکده افسری قبول می‌شود چند سال آنجا درس ‌خواند، سپس او را به ایرانشهر اعزام می‌کنند با خیلی از اشرار ‌درگیر شده بود تا اینکه به دست آنها اسیر شد و او را در پاکستان به شهادت رساندند.
کد خبر: ۵۵۶۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

اجلاسیه شهدای فضیلت روز دوشنبه دهم مهرماه در خرم آباد برگزار می شود.
کد خبر: ۵۵۶۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸

«یک قطعه زمین دو نبش در بهترین مکان خیابان شهید بابایی به ایشان داده شد، آن هم به دلیل جانباز ۷۰ درصد بودن ایشان و خدمات ارزنده‌ای که در بنیاد و صندوق داشتند؛ اما ایشان دریافت زمین را حق خود ندانست و آن را به صندوق قرض‌الحسنه اهدا کرد تا از مزایای آن همه جانبازان برخوردار شوند ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالعلی دریانورد» می‌گوید: «شهید به من گفت می‌دانم تو حامله هستی و منم هیچکس را ندارم، به جبهه بروم یا نروم؟، گفتم من هیچ وقت تو را منصرف نمی‌کنم و من به همت خودم و خواست خداوند فرزندانم را بزرگ کردم.»
کد خبر: ۵۵۶۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نرگس عبدالله بیگی مادر شهید «سهراب مرتضایی» می‌گوید: «همرزمان سهراب برایم تعریف کردند که سهراب در حال خوردن آب به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۵۶۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

خاطره شهيد حبيب الله کريمی «3»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج می‌نویسد: «قدرت الهی و جذابيت رسول الله(ص) به انسان می‌گويد که ای انسان غرق در گناه به هوش باش که به مدينه آمدی به جایی آمدی که قدم‌های استوار مرد خدا رسول الله از کوچه‌های آن به گوش می‌رسد و...» قسمت سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۸

خاطره شهيد حبيب الله کريمی «2»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج می‌نویسد: «روز 31 تیر سال 1365 برای جلسه در ستاد مرکز حضور به هم ‌رسانديم و در آنجا گفتند که سپاه امسال دو کاروان به مکه معظمه می‌فرستد بالاخره اسم ما و بيشتر برادران که می‌شناختم در اين کاروان خواندند و رئيس کاروان...» قسمت دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

خاطره شهيد حبيب الله کريمی «1»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج می‌نویسد: «خداوندا شکر تو را به‌جای می‌آورم که مرا به سفری دعوت کردی که اسمش و فکر در مورد او بی‌اراده به‌ياد رسول الله(ص) به ياد فاطمه زهرا(س) و به ياد علی(ع) بياد... می‌افتد و خداوندا از تو می‌خواهم که در اين سفر مرا به کمال والای انسانی برسانی زيرا اگر مرتبه‌ای و درجه‌ای کسب نکنم به خاندان نبوت که دريای معرفت هستند و هم به خودم ظلم کرده‌ام...» قسمت اول خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «حسین رضایی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «در دوران اسارت نیروهای عراقی از هرگونه شکنجه کوتاهی نمی کردند و از ما با صندلی داغ، برق و کشیدن ناخن پذیرایی می کردند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۶۷۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

«منافقین دائماً به بهانه‌هایی مشکل ایجاد می‌کردند مثلاً در بند زنان که یکی از خواهر‌ها مسئول زندانشان بود. طوری این بنده خدا را اذیت می‌کردند که حالت جنون به ایشان دست داده بود ...» ادامه این خاطره از جانباز «حمزه‌علی قربانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

پدر شهید «حسن کاسبان»:
پدر شهید «حسن کاسبان» نقل می‌کند: «وقتی پسرم برای خداحافظی آمد، یاد لحظه وداع حضرت علی‌اکبر با امام حسین (ع) افتادم. امام حسین گفت: خدایا همه زندگی‌ام را به تو می‌سپارم. من هم به خدا گفتم: حسن را به تو می‌سپارم.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این گفتگو جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۵۶۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

برگی از خاطرات؛
«حمایت شهید چگینی از شخصیت شهید بهشتی شدت بیشتری داشت خصوصاً اینکه معاندین و منافقین علیه این شهید بزرگوار جوی را به راه انداخته بودند که افکار عمومی و اذهان مردم علیه او بدبین باشد ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷

برگی از خاطرات شهید ترور «رجایی»؛
«روزی معلمی به دفتر آقای رجایی مراجعه کرده و می‌گفت من قبلاً نامه‌ای به شما نوشته‌ام و درخواست انتقال کرده‌ام. حتماً باید این کار را انجام دهید ...» ادامه این خاطره از شهید ترور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶

همسر شهید «محمد حبیبی» نقل می‌کند: «بعضی از روز‌ها آنقدر دلم برای او می‌گرفت و دل‌تنگ حرف‌هایش می‌شدم که توان راه‌رفتن نداشتم. آن شب به محمد گفتم: یا تو یا هیچ چیز دیگر! با یاد محمد به خواب رفتم.»
کد خبر: ۵۵۶۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶

جانباز گرانقدر ۷۰ درصد «عباس عباس پور» در اسفندماه سال ۶۶ عملیات والفجر ۱۰ در شاخ شمیران به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. وی در بیان خاطره ای می گوید: وقتی امدادگر پاهایم را می‌بست، در ضمیر ناخودآگاهم احساس کردم پاهایم قطع شده است، اما دستم را نمی‌دانستم. و وقتی فهمیدم دستم هم قطع شده خندیدم. ادامه این خاطره در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶