نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات;
شهيد محمد رضا رزمي در سال 1351 در خانواده اي مذهبی در روستاي درودگاه ديده به جهان گشود..وي در تاريخ 64/5/23 به عضويت پايگاه مقاومت امام موسي بن جعفر (ع) برازجان درآمد و يكي از اعضاي فعال و پرتلاش اين پايگاه شد.سرانجام در مشهد شلمچه منطقه عملياتي كربلاي پنج به ديدار معشوق نايل گرديد.
کد خبر: ۴۳۰۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

خاطره ای از شهید مدافع حرم سجاد دهقان؛
تقریبا همان اوایلی که وارد تیپ امام سجاد شده بودیم، برای انجام یک ماموریت درون شهری، با یک اتوبوس به سمت مقصد مورد نظر در حرکت بودیم . جمع همکاران، جمع بود، من و یکی دو نفر دیگر قصد محک زدن نیروی تازه و جدید الاستخدام سپاه را داشتیم.
کد خبر: ۴۳۰۴۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
هجدهم اردیبهشت 1343، در شهرستان مشهد دیده به جهان گشود. پدرش سید علی، روحانی بود
کد خبر: ۴۳۰۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
سال 1337، در شهرستان مشهد به دنيا آمد. پدرش حسين، کشاورز بود و مادرش عصمت نام داشت
کد خبر: ۴۳۰۴۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

خاطرات امیر «غریب شادفر» از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه ؛
هر تانكی را كه می‌زد، فوراً به ما گزارش می‌داد. شانزدهمين تانک را كه منهدم كرد، صدايش قطع شد. از پشت بی‌سيم چند بار صدايش زديم؛ اما جواب نداد...
کد خبر: ۴۳۰۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
بیست و پنجم مرداد 1349، در روستای همت‌آباد از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. پدرش ابوالقاسم، کارگر بود
کد خبر: ۴۳۰۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
كسانى كه پيرو خط سرخ خمينى و ولايت فقيه نيستند و به جبهــــــه نميروند ، حــــــرام است كه در تشييع جنازه ام شركت كنند يا پا بر سر مزار من بگذارند .
کد خبر: ۴۳۰۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
یکم اردیبهشت 1340، در روستای مزنگ از توابع شهرستان چناران به دنیا آمد. پدرش علی‌اکبر و مادرش زبیده نام داشت
کد خبر: ۴۳۰۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
پانزدهم آبان 1339، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش محمدهاشم، پلیس بود و مادرش زهرا نام داشت
کد خبر: ۴۳۰۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
بیستم فروردین 1334، در روستای موشان از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد
کد خبر: ۴۳۰۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گردآورندگان: سرکار خانم ها مریم طنانی، فاطمه نوروزیان، فاطمه بختیاری، معصومه نوروزیان
می خواستند برایش دستی بالا بزنن. ولی قدرت الله نمی پذیرفت. او می گفت: این شیطونه. ما را برای خالی کردن جبهه وسوسه می کنه. نباید گولش را بخوریم. هر جا که قسمت باشه، خدا خودش درست می کنه.
کد خبر: ۴۳۰۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

انتشار همزمان با سالروز شهادت
یکم فروردین 1343، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش حسین، راننده بود
کد خبر: ۴۳۰۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

شهید عباسعلی فدوی
به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

یک روز پرسيدم : « اکبر آقا چرا روزه مي گيري ؟!» گفت : « جيـره‌ي غذايي چه کسي را بخورم ؟ غذاي جبهه حق مردم است، نمي توانم بخورم .»
کد خبر: ۴۳۰۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

عملیاتی که از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده, اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کنند. یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر. در آن گیرو باگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. بلند فریاد زدم خدا قوت برادر.
کد خبر: ۴۳۰۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

خاطرات «دلاور رحیمی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس در عملیات مرصاد؛
یک ماشین کانکس ارتشی آمد. جلویش را گرفتیم. داشت از داخل شهر می‌آمد. در عقب را باز کردیم، پر از نیروهای ارتشی خودمان بود. هر کدام فقط یک زیر پیراهن بر تن داشتند. آن‌ها را اسیر گرفته بودند. که ما آزادشان کردیم. متأسفانه فراموش کردیم راننده را دستگیر کنیم و از دستمان در رفت.
کد خبر: ۴۳۰۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گردآورنده: محمد علی غریب شائیان
در یک آن صدای عمو در گوشم پیچید . به دنبال صدا می گشتم . ناگهان چند نفر زخمی دیدم . با عجله خودم را به آن ها رساندم . عمو لبخندی بر لب داشت . مرا تنها رها کرد و خود به سوی آسمان ها پر کشید .
کد خبر: ۴۳۰۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

خاطره ای از شهیدحسین جوان؛
چند سال پیش، شب قدر بود. نیمه شب در گلزار شهدا قدم می زدیم، یکی از جانبازان عزیز را دیدم، نشسته کنار مزار حسین. گفتم چرا اینجا کنار این قبر احیا گرفته ای. با دیده ای خیس روایت کرد.
کد خبر: ۴۳۰۲۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱