نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
یک روز پرسيدم : « اکبر آقا چرا روزه مي گيري ؟!» گفت : « جيـره‌ي غذايي چه کسي را بخورم ؟ غذاي جبهه حق مردم است، نمي توانم بخورم .»
کد خبر: ۴۳۰۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

شهید مصطفی فدائی
پیش از آنکه مصطفی بیاید، ما فقط ظهرها نماز جماعت داشتیم. کم کم نمازهای مغرب و عشا هم جماعت شد و بعد از مدتی نمازهای صبح هم همین طور. رفتارش طوری بود که بدون اینکه به کسی تکلیف کند، بچّه ها می‌فهمیدند باید چکار کنند.
کد خبر: ۴۳۰۲۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

خاطرات منتشر نشده «سردار خطیب» از زبان دوستان و آشنایان
به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت شهید« حجت الاسلام والمسلمین شیخ عباس شیرازی»، خاطراتی از این شهید را مرور می کنیم:
کد خبر: ۴۳۰۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

شهید علی باقري،سيزدهم آذر 1347، در روستاي شيرآباد از توابع شهرستان طبس به دنيا آمد. پدرش محمد، پاسدار و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هفتم مهر 1365، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده شهرستان زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۳۰۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

شهید احمد (عباس) فخاریان
گفت:«وظیفه به من حکم می‌کنه که بهشون تذکر بدم». هرکاری کردم قبول نکرد. رفت و با آنها صحبت کرد. نمی‌دانم ترسیدند یا واقعاً پشیمان شدند. حرف‌های عباس را قبول کردند. چون چند دقیقه بعد بساطشان را جمع کردند.
کد خبر: ۴۳۰۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

خاطراتی از فرمانده گردان علی ابن ابیطالب علیه السلام، شهید جهانگیر نویدی
گریه هایش بيانگر سوز و عشق دروني شهيد به معنويت و امام حسين(ع) و نشانگر معنويت بالا و اعتقاد قوي شهيد بود كه در دل مي سوخت و اشك از چشمانش جاري مي گرديد.
کد خبر: ۴۳۰۱۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

خاطرات دختر شهيد به نقل از مادرش خانم دولت رستملو (همسر شهید)
از عشق و علاقه پدر به همسر و فرزندانش، از رشادتهاي پدر، از آنجا كه به خدا و جبهه و جنگ علاقه زيادي داشت، می گفت.
کد خبر: ۴۳۰۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمد افتخاری»
پدر شهید «سید محمد افتخاری» نقل می‌کند: «گفت: خواهر‌های من! حجاب، عفت و پاکدامنی خودتون رو حفظ کنین. طوری باشین که حضرت زینب و حضرت زهرا از شما راضی باشن. اون وقت زندگی‌تون درست می‌شه.»
کد خبر: ۴۳۰۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

به مناسبت سالروز شهادت شهید «عباس شیرازی» ؛
شهید گفتند اگر تنها هم شده من باید بروم خط مقدم و با بچه ها صحبت کنم گفتند: پس صبر کنید ما یک ماشین از بعثی ها غنیمت گرفتیم همان ماشین را بیاوریم وشما باید عمامه تان را بردارید ایشان قبول کردند.
کد خبر: ۴۲۹۹۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۷

در دورانی که شهید حسن رضوانی در بیمارستان مشهد مقدس بستری بودند مصادف با ماه مبارک رمضان بود و در ایام لیالی قدر اصرار می کرد که در مراسم شب زنده داری شرکت کنیم.
کد خبر: ۴۲۹۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۶

خاطرات محمد علی صمدی از فرمانده سپاه ماکو
با اوجگیری مبارزات انقلابی، کار خود را در تبریز رها کرده و در ارومیه در تظاهرات حضوری فعال پیدا می کند.
کد خبر: ۴۲۹۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۶

نخستین نمایشگاه کتاب دفاع مقدس و سبک زندگی شهدا در بهنمیر برگزار شد.
کد خبر: ۴۲۹۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۳

وقتي مدرسه مي رفت و برمی گشت مي ديدم كفش تو پايش نيست مي گفتم مادر كفش هايت را چه كار كردی مي گفت مادر يک بچه تو خيابان ديدم كه كفش نداشت دادم به آن هر چه كه تو خانه مان به دستش می رسيد بر می داشت مي رفت می گفت...
کد خبر: ۴۲۹۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲

خاطراتی پیرامون طلبه شهید «حسین ایرانمنش زرندی»؛
چون در خط (مقدم) پوتین نبود، او با همان کفش راحتی که بیمارستان به او داده بود در عملیات شرکت کرد، در حالی که در اثر تشنگی و ضعف جسمانی رنگش کاملاً زرد شده بود.
کد خبر: ۴۲۹۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۱

خاطراتی از سردار شهید محمدحسن قاسمی طوسی به نقل از همرزمان که توسط نوید شاهد مازندران منتشر شد.
کد خبر: ۴۲۹۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۱

وقتي پيش پدر و مادر مي‌آمد كه بگويد: تقصير او نبوده كه روزه‌اش را خورده، مادر مي‌گفت :عيبي نداره علي آقا، روزه‌ي كله گنجشكي همين طوريه.
کد خبر: ۴۲۹۵۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۱

امام و شهدا
پدر معزز شهید نقل می کند که از امام (ره) سئوال کردم که این جمعیت چه کسانی هستند؟ امام (ره) فرمود: «اینها شهدا هستند». گفتم: «من پسری داشتم بنام ‏حسین، اینجا نیست؟». گفت: «چرا» و با دست او را به من نشان داد.
کد خبر: ۴۲۹۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲