نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
شهید «ابراهیم خواجه منصوری» در دوران دفاع مقدس در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش جام شهادت را نوشید. نزدیکان از قناعت و صبرش بسیار می‌گویند. زندگی نامه این شهید گرانقدر را در نوید شاهد اصفهان دنبال کنید.
کد خبر: ۴۶۸۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶

در کتاب «مهتاب خیّن» صفحه ۸۲۵ تا ۸۳۰ خاطره‌ای از سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی درباره آخرین اقامه نماز متفاوت یک بسیجی شهید روایت شده است که مرور آن نکته‌ای آموزنده خواهد داشت.
کد خبر: ۴۶۸۳۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳

خاطراتی پیرامون شهید «محمدحسین نامدارمحمدی»؛
محمد حسین گفت: «مادر! این ماشین متعلق به بیت المال هست و نباید استفاده ی شخصی بشه. اگر حالتون خوب نیست، صبر کنید، میرم ماشین دوستم رو میگیرم و میبرمتون دکتر.»
کد خبر: ۴۶۸۲۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲

خاطراتی از شهید «علی ژاله»؛
وقتي شهید «علی ژاله» از جبهه مي‌آمد، اولين كارش بوسيدن دست پدر و مادر بود، و به دنبال آن انجام هر كاري كه آن ها مي خواستند و مثل هميشه خيررساني به اهالي روستا.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲

خاطراتی از شهید «علي يار شول»
وقتي كه تابوتش را زيارت مي‌كردم، صدايش توي گوشم مي‌پيچيد كه مي‌گفت: بعد از جنگ همه‌ي تاريخ نويس‌ها بايد در مورد رزمنده‌ها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آن‌ها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱

بعد از این‌که نتوانستیم خبری از مهدی بگیریم گفتند باید منتظر باشید، ما خبری قطعی نداریم. اما من در من در آتشی می سوختم که جز دیدن روی مهدی آرام بخشی نداشت. مرهم دل بی قرار من سلامتی و بازگشت مهدی بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

با آن که به دلیل جوانی اش و آغاز جنگ و همزمانی با دوران تحصیل نتوانست درسش را ادامه دهد و پا به میدان نبرد گذاشته بود، اما مثل یک مهندس دوره دیده عمل می‌کرد. رفتارش مثل معلم ها بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

روحیه ی بالایی داشت، مدام دنبال کار و فعالیت بود . لحظه ای آرام و قرار نداشت درطول شبانه روز مدام در حال جابجایی بود، یک ماشین استیشن داشت، که همیشه استراحت و خوابش در همان ماشین بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

شاید اگر بود الان یکی از نوابغ عصرحاضر وکشور ما بود . به دانشگاه نرفته بود و مهندس هم نبود، اصلاً وقت این که به دانشگاه برود را نداشت، هفده ساله بود که جنگ شروع شد و او با شنیدن صدای جنگ حتی منتظر خانواده اش نشد و دست به کار شد و راهی این سفر شد.
کد خبر: ۴۶۸۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

خلاقیت و ابتکارات مهدی هیچ مرزی نداشت . این که می گویند شرایط سخت مادر اختراع است در مورد او درست و صادق بود . وقتی به مشکلی برمی خوردیم مهدی به فکر فرو می رفت که برای حل این مشکل از چه راهی باید وارد شود
کد خبر: ۴۶۸۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

بسیار متواضع و مهربان بود، هیچ وقت به نیروهای تحت فرمانش فشار نمی آورد، می ایستاد و حرف دل آنان را می شنید و حتی نظرات و پیشنهادهای آنها را در زمینه کارها گوش می داد .
کد خبر: ۴۶۸۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

زمستان سال 64 بود، سرما از راه رسیده بود و باران های شدید و گاه و بیگاه رفت و آمد در جزیره را سخت تر کرده بود. برای واحد مخابرات که در هر شرایط آب و هوایی باید ارتباط را برقرار می کرد شروع زمستان سنگینی وظایف را بیشتر می کرد .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

فکر این که روزی از راه برسد و مهدی نباشد نمی گذاشت یک خواب راحت داشته باشیم. از همان روزهایی که درگیر کارهای انقلاب شد هرجا می رفت دنبالش می رفتم، دلم آرام نمی گرفت از او دور بمانم.
کد خبر: ۴۶۸۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

یک چیز را باید بدانی و آن هم این است که ( دستش را به علامت عدد دو بالا آورد و ادامه داد) تو خیلی خوشبخت باشی دوسال بیشتر شوهرداری نمی کنی وارد سومین سال اگر بشی بدون که دیگه خیلی خیلی خوشبختی که در کنار منی.
کد خبر: ۴۶۸۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

در طول خدمتم در منطقه حاج مهدی یکی از افراد نادری بود که با دغدغه و پشت کار برای انجام هر کاری تفکر و برنامه ریزی می کرد و دست به ابتکارات و خلاقیت هایی می زد که باعث شگفتی می شد . با آن که او هیچ آموزشی ندیده بود اما استعداد بالایی داشت و تخصص اش در واحد مخابرات واقعاً عالی و مثال زدنی بود .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

غروب بيست و هفتم اسفند 1366 در دره «احمد آوا» غروب غم انگيز و دردناكي بود. مردم مظلوم خرمال و حلبچه سوار بر مركب‌هاي خود به دره‌ها، كوههاي اطراف پناه مي‌آورند. از دور در هر گوشه نوركم سوي فانوس را مي‌ديديم و صداي ضج و ناله بچه‌ها و آه مادرها و شيون همسران كه عزيزي را از دست داده بودند ضجه‌هايي كه دل‌ها را به درد مي‌آورد.
کد خبر: ۴۶۷۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۸

شهيد "عباس بابايی" با آن آب، سرش را شست و شو داد. او معتقد بود که تاول‌های سرش مداوا خواهد شد. چند روز از ماجرا نگذشته بود که همه تاول‌های سرش مداوا شد...
کد خبر: ۴۶۷۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۵

تکاور
شهید صادق شیبک، هفتمین شهید مدافع مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران در سوریه هنگام دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید. این شهید والامقام اواخر اسفندماه سال 94 برای مبارزه با تکفیری ها اعزام شده بود. شهید شیبک یک نیروی نظامی ورزیده بود که اکثر دوره های سخت نظامی را با جدیت و دقت بالا طی کرده بود و به واقع یک نیروی توانمند و ارزشمند بود. شهید شیبک در سوریه بسیاری از نیروها را نجات داد.
کد خبر: ۴۶۷۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۳

مشغول دیده‌بانی آرایش تانک‌های دشمن بودم که متوجه شدم، صورتم داغ شده به کنار دستم نگاه کردم، «محسن» را ندیدم به پشت سر برگشتم دیدم گلوله‌ی تانک، سر «محسن» را برده و خون گرم اوست که به صورتم پاشیده شده است...
کد خبر: ۴۶۷۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۱

خاطراتی پیرامون شهید «حسین نادری»؛
ماشين هاي غذا و آب را قبل از رسيدن به خط مي زدند، بحران آب و غذا بود. با اين حال، گردان عاشورا هفت شبانه روز خط شلمچه را در عمليات بيت المقدس هفت نگه داشت، حسـين نشست پشت موتور و رفت به تمام خط سرکشي کرد تا کسي جا نمانده باشد.
کد خبر: ۴۶۷۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۹