شهید - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - شهید
گفت وگو با پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی»:
«کریم غلام‌کاظمی» پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی» می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس، وقتی پرچم ایران بر فراز خرمشهر به اهتزاز درآمد، یونس روایی هفده‌سازه در میان فاتحان این شهر بود. اما تقدیر چنان بود که یک سال بعد، در عملیات رمضان، در خاک دشمن مفقود شود و به جمع شهدا بپیوندد. حالا پس از ۴۰ سال، پدرش از خاطرات این نوجوان رشید می‌گوید؛ از روزهای حضور در فتح خرمشهر تا لحظه‌ای که برای همیشه در راه وطن گم شد. این روایت، داستان پسری است که نماز شب‌هایش در امامزاده محله را با روزهای سخت جبهه درآمیخت و سرانجام، به آرزوی دیرینه‌اش - شهادت - رسید.»
کد خبر: ۵۹۲۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۷

گفت وگو با پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی»:
«کریم غلام‌کاظمی» پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی» می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس، وقتی پرچم ایران بر فراز خرمشهر به اهتزاز درآمد، یونس روایی هفده‌سازه در میان فاتحان این شهر بود. اما تقدیر چنان بود که یک سال بعد، در عملیات رمضان، در خاک دشمن مفقود شود و به جمع شهدا بپیوندد. حالا پس از ۴۰ سال، پدرش از خاطرات این نوجوان رشید می‌گوید؛ از روزهای حضور در فتح خرمشهر تا لحظه‌ای که برای همیشه در راه وطن گم شد. این روایت، داستان پسری است که نماز شب‌هایش در امامزاده محله را با روزهای سخت جبهه درآمیخت و سرانجام، به آرزوی دیرینه‌اش - شهادت - رسید.»
کد خبر: ۵۹۲۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۷

گفت وگو با پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی»:
«کریم غلام‌کاظمی» پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی» می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس، وقتی پرچم ایران بر فراز خرمشهر به اهتزاز درآمد، یونس روایی هفده‌سازه در میان فاتحان این شهر بود. اما تقدیر چنان بود که یک سال بعد، در عملیات رمضان، در خاک دشمن مفقود شود و به جمع شهدا بپیوندد. حالا پس از ۴۰ سال، پدرش از خاطرات این نوجوان رشید می‌گوید؛ از روزهای حضور در فتح خرمشهر تا لحظه‌ای که برای همیشه در راه وطن گم شد. این روایت، داستان پسری است که نماز شب‌هایش در امامزاده محله را با روزهای سخت جبهه درآمیخت و سرانجام، به آرزوی دیرینه‌اش - شهادت - رسید.»
کد خبر: ۵۹۲۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۷

گفت وگو با پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی»:
«کریم غلام‌کاظمی» پدر شهید «یونس غلام‌کاظمی» می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس، وقتی پرچم ایران بر فراز خرمشهر به اهتزاز درآمد، یونس روایی هفده‌سازه در میان فاتحان این شهر بود. اما تقدیر چنان بود که یک سال بعد، در عملیات رمضان، در خاک دشمن مفقود شود و به جمع شهدا بپیوندد. حالا پس از ۴۰ سال، پدرش از خاطرات این نوجوان رشید می‌گوید؛ از روزهای حضور در فتح خرمشهر تا لحظه‌ای که برای همیشه در راه وطن گم شد. این روایت، داستان پسری است که نماز شب‌هایش در امامزاده محله را با روزهای سخت جبهه درآمیخت و سرانجام، به آرزوی دیرینه‌اش - شهادت - رسید.»
کد خبر: ۵۹۲۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۷

سرپرست اداره آموزش و نخبگان شاهد و ایثارگر استان البرز از خانواده‌های شاهد و ایثارگر دعوت کرد تا با توجه به زمان‌بندی و اولویت‌های ایثارگری نسبت به پیش ثبت‌نام دانش‌آموزان اقدام کنند.
کد خبر: ۵۹۲۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

گفت‌وگوی مادرانه از شهید فاتح خرمشهر:
"پسرم رفت تا خرمشهر نفس بکشد!" این فریاد دل مادر شهید علی حاتمی است که امروز پس از سال‌ها، خاطرات پسرش را با چشمانی پر از اشک و سینه‌ای مالامال از افتخار روایت می‌کند. از کودکی که در پنج سالگی با قرآن انس داشت تا جوانی که در بیست و پنج بهار زندگی، با عملیات بیت‌المقدس به ملکوت اعلی پر کشید. این روایت، داستان حماسه‌آفرینی است که مادرش به یاد دارد: "علی همان روز اعزام گفت: مادر! گریه نکن، ما می‌رویم تا ایران بماند." حالا خرمشهر با خون علی و یارانش جوانه زده، و مادر فداکارش هر روز این شکوفه‌های آزادی را به فرزند شهید ش تقدیم می‌کند.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

عکس‌نوشته و گزیده وصیت‌نامه شهید «محمدحسن بسانی»
در فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدحسن بسانی» خطاب به پسرش می‌خوانیم: «از یتیمان دلجویی کرده و به بیوه زنان رحم کن چون خودت با یتیمی بزرگ خواهی شد.» در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، گزیده موضوعی از وصیتنامه وی در قالب پوستر تهیه و منتشر شد.
کد خبر: ۵۹۲۲۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶