برگی از خاطرات؛
«در گام اول حضورم در پایگاه شروع به دستهبندی نیروها و وظایف کردم. موضوع درجهبندی نیروها بسیار مهم بود، چون در گرماگرم وقایع آن سال هنوز ارتش، ژاندارمری، سپاه و ... تماما مستقر نشده بودند و بیم هرجومرج و غارت در شهر وجود داشت طبیعتاً اگر این وقایع اتفاق میافتاد مردم نسبت به انقلاب بدبین میشدند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۸۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۶
برگی از خاطرات؛
«آن روز بهقدری اسیر بعثی در کانال خرمشهر تجمع کرده بودند که برای انتقال آنها به عقب نه تنها کمپرسیهای ما تکمیل ظرفیت شد بلکه کمپرسیهای یخچالدار ما را نیز پر از بعثی میکردند و اسرا را به عقب یعنی به اهواز انتقال میدادند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
«همه ما برادران، خواهران و مادربزرگ پیرم مدیون مادرمان هستیم که زینبوار از ما نگهبانی و پرستاری کرد و هرگز ذرهای از پاسبانی و محبتهای مادرانهاش در آن شرایط سخت و مشقتبار کوتاهی نکرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۵۵۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
«مسئول پایگاه بخشداری در معلم کلایه شدم. وارد آنجا که شدم دیدم همه اعضا گردنکش هستند و نگاه دیگری به من دارند. پرسیدند تو جدید آمدی؟ جواب دادم بله علی درگاهی نامی بود که گفت بیا با هم کشتی بگیریم زود باش ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۵
برگی از خاطرات؛
«در منطقه باراجین دست شهید علی میوهچین برای آموزش انواع سلاح ما بازتر بود در اینجا شهید میوهچین و شهید عبدالحسین قنبری نارنجک پرتاب میکردند و به ما مهلت جان پناه گرفتن هم نمیدادند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
برگی از خاطرات؛
«داخل حیاط مسجد هم آموزش خیز و استتار میدیدیم. لطفی ارتشی بود و پرستیژ خاصی داشت و عجیب سختگیری میکرد که خیلی به درد ما نیروهای بسیجی میخورد به قدری ما را در داخل حیاط مسجد با حالت خیز و استتار میبرد و میآورد که تمام دستهای من ترک خورده بود ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۱
«منافقین در راه آبیک از بالا ماشینهایی اعزام به جبهه را میزدند. اعزام در آن روز ممکن نشد تا فردا که یکشنبه بود و باز هم اعزام ممکن نشد تا ساعت ده صبح همان روز که به ما اعلام کردند به دربکوش ساختمانی که الان در اختیار میراث فرهنگی است، مراجعه کنید ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱