مدرسه من، جبهه است
دوران تحصیل
شهید تحصیلات ابتدایی را در دبستان 17 شهریور بیرجند با موفقیت به پایان رساند و دوران راهنمائی را در سال 1354 در مدرسه راهنمایی تدین شروع کرد. پس از مدتی به دلیل بحث با یکی از معلمان، مدرسه اش را عوض کرد و به مدرسه راهنمایی حافظ رفت. پس از گذراندن دوره راهنمایی ترک تحصیل کرد و در مغازه پدرش به کار مشغول شد. البته گاهی اوقات نیز به بنایی می پرداخت. شهید حسین زاده در پاسخ به پدرش می گفت : « مدرسه من، جبهه است » و همین علاقه او باعث شد که پس از مدتی به سپاه بپیوندد.
سجایای اخلاقی
در دوران انقلاب و حکومت ستمشاهی، در راهپیمایی ها حضور داشت و پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) را بین دوستانش عهده دار بود. همچنین در این زمان با تشکیل ستادی به نام « ستاد حمایت از مستضعفین » کمک های مردم را جمع آوری و شبها به خانه محرومین می برد. همیشه بعد از اینکه برای محرومین غذا می برد، سر سفره می نشست و غذا می خورد. یکی از آرزوهای بزرگ شهید این بود که هیچ مستضعفی باقی نماند. برای روحانیت به خاطر ملبس بودن در لباس دین مقدس اسلام، احترام خاصی قایل بود و معمولاً پایه ثابت منبر سخنرانی ها و روضه های قبل و بعد انقلاب بود. به مسجد زیاد می رفت و اغلب نماز را در آنجا به پا می داشت. مادرش همیشه از صدای قرآن خواندن محمد حسن لذت می برد. همچنین مادر شهید نقل می کند که : « شبها دور لامپ داخل اتاقش را دستمال کاغذی می پیچید تا ما بیدار نشویم و در دل شب با خدای خود مناجات می کرد و نماز، دعا و قرآن می خواند. »
شهید حسین زاده به مادرش توصیه می کرد موقع شستن لباس هایش وضو داشته باشد، چون آرم سپاه و آیه قرآن دارد.
دوران خدمت در سپاه پاسداران
با فرا رسیدن به سن سربازی، خدمت خود را در سپاه گذراند. در این هنگام و با توجه به اینکه مسئول سپاه اسدآباد ( شهرستان مرکز درمیان در استان خراسان جنوبی که در تقسیمات استانی به نام اسدیه تغییر نام داده است.) بود همواره بین اهل تسنن و تشیع انس و الفت برقرار و از هرگونه تفرقه جلوگیری می کرد.
پذیرش مسئولیت
با شروع جنگ تحمیلی در عملیات های زیادی از جمله : عملیات بدر، خیبر، میمک، فتح المبین، بیت المقدس و والفجر8 حضوری فعال داشت و اغلب به عنوان فرمانده نیروهای تحت امر خود بود. با توجه به اینکه شهید حسین زاده مسئولیت فرماندهی گردان سیف الله از لشکر 5 نصر را تا قبل از شهادتش بر عهده داشت در جلسه ای با حضور سردار محسن رضایی از پذیرش این مسئولیت به مصداق اینکه : « انقلاب کردن آسان است ولی انقلاب را حفظ کردن و انقلابی ماندن مهم است. » اشاره و حاضر به پذیرش آن نبود.که نهایتاً با اصرار فرماندهان ارشد وقت سپاه و حساسیت موضوع، ناچار به پذیرش مسئولیت شد.
مجروحیتهای مکرر و شهادت
سردار شهید محمدحسن حسین زاده در مدت حضورش در مناطق مختلف عملیاتی جندین مرتبه دچار مجروحیت گردید از جمله: جبهه غرب از ناحیه پا، درعملیات خیبر از ناحیه گوش ، درعملیات رمضان از ناحیه دست و در عملیات بدر از ناحیه پهلو مجروح گردید. سرانجام شهید محمدحسن حسین زاده در 22 بهمن ماه سال 1364 حین عملیات والفجر 8 در بندر فاو بر اثر اصابت گلوله، به فیض عظمای شهادت نائل گردید.
خاطره ای از پدر شهید
پدر شهید در خصوص نحوه شهادت محمدحسن می گوید: « پس از اصابت تیر سیمینوف به سر محمدحسن، جنازه را داخل نفربر گذاشتند که این نفربر هدف گلوله قرار گرفت. با توجه به اینکه نفربر آتش گرفته بود همه رزمندگان تصور کردند که بدن محمدحسن سوخته است. اما پس از دو روز مشاهده شد که علاوه بر بدن شهید، لباس های او نیز سالم مانده است. »
پیکر پاک این شهید پس از تشییع در گلزار شهدای شهرستان بیرجند به خاک سپرده شد. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی