شهید شهابعلی احمدی بمرود
شهید شهابعلی احمدی بمرود به تاریخ 8/2/1345 در روستای بمرود از توابع شهرستان زیرکوه قائنات دیده به جهان گشود و در تاریخ 5/1/1361 در جبهه رقابیه شوش به شهادت رسید .

بسیجی شهید شهابعلی احمدی بمرود ، از شاهدان عرصه ایثار و شهادت در تاریخ 8/2/1345 در روستای کویری بمرود از توابع شهرستان زیرکوه دیده به جهان گشود . او در دامان خانواده ای روحانی و مؤمن بزرگ شد و هنوز 9 ماه از زندگیش طی نشده بود که از نعمت داشتن مادر محروم شد و دوران طفولیت را به سختی و بدون آغوش پر مهر ومحبت مادر سپری کرد . دوران ابتدائی را در روستای زادگاهش به اتمام رسانید . و برای ادامه تحصیل به مشهد عزیمت نمود و تا سال سوم دبیرستان را درس خواند . شور و شوق جبهه و دفاع از وطن و کیان اسلامی ، او را بر آن داشت تا درس را رها کرده و در سال 1360 به عنوان بسیجی وارد عرصه جهاد و شهادت شود . پس از 50 روز خدمت در بسیج ، با شور و شوق وصف ناپذیری ، وارد جبهه های حق علیه باطل شد و مدت 2 ماه را در برابر دشمن بعثی ، به کارزار پرداخت . پس از اتمام دوران حضور دو ماهه او در جبهه و برگشت به عقب ، طاقت ماندن را از کف داده و واله و شیدای حضور در میادین مبارزه شده و فکراو را به خود مشغول کرده بود . لذا به مدت یک ماه دیگر ، داوطلبانه فرصت حضور در میدان را برای خود فراهم نمود و با شرکت در عملیات پیروزمندانه فتح المبین ، دین خود را به اسلام و مسلمین ادا نموده و در برابر تقدیر الهی سر تسلیم فرود آورد . او که عاشق شهادت بود ، سر انجام در تاریخ 5/1/1361 در جبهه رقابیه شوش ، براثر اصابت ترکش ، بال و پر پرواز گشود و مشتاقانه تا محضر دوست اوج گرفت . شهید عزیز ، نسبت به همگان ، روحیه ایثار و فداکاری داشت ، بطوریکه بعد از چندین وچند سال گذشت از زمان شهادتش ، هنوز دلهای کسانیکه با او در ارتباط بودند داغدار بوده و یاد خوبیها و نیکیهایش بر دریچه قلبشان حک شده است . او علیرغم سن وسال کم ، شیر مردی بود که نمازخواندن را ازسن 8 سالگی شروع کرد و دوران کودکیش را در مراسم دعا ومناجاتها سپری نموده و مصداق یک فرد مؤمن و انقلابی را در جثه کوچک و نحیفش آشکار نمود . شمعی بود که با سوختنش ، محفل بزم و عشق الهی را روشنائی بخشید و با نثار خونش ، نهال کوچک انقلاب را آبیاری نمود . در طول دوران 16 سال عمر پر برکتش ، نشد که بیکار بماند و اوقات فراغتش را با مطالعه کتب مذهبی سپری می نمود . شهید عزیز چون درد یتیمی کشیده بود ، گاهی غذایش را با یتیمان قسمت می کرد و با ایشان همسفره می شد . طبع بلند و همت والای او به حدی بود که هنگام برگشت برادر بزرگترش از جبهه در اثر جراحتهای شدید جنگ و مشاهده وضعیت او ، هیچ تأثیری برای ماندن در پشت جبهه بر روی او نگذاشت و همچنان مصمم برای حضور درجبهه بود . این شهید عزیز در فرازهائی از وصیت نامه اش چنین می گوید : خدايا ! من جز راه تو راه ديگرى را نپسنديدم چونكه مى‌دانستم كه اگر به غير از راه تو راه ديگرى را در پيش گيرم عاقبتم تاريكى و ظلمت خواهد بود و از روشنائى راهت به تاريكى خواهم افتاد . اينك نتوانستم كار ديگرى را براى رضايت و خشنوديت انجام دهم ، چون ديدم كه جنگ ، جنگ است و چه جنگى ، جنگ بين حق و باطل ؟ و چون تو يارم شدى كمكم كن تا عقلم را بر نفسم پيروز كنم و راهت را انتخاب كردم . اميدوارم كه اين گامى را كه در جهت خشنوديت برداشته‌ام از من قبول كنى و اگر لايق شهادت باشم به شهادتم برسانى .

خدايا ! من دريافتم كه اين دنيا ، دنيايى است فانى كه تو بندگانت را با اين دنيا امتحان مى‌كنى ، اميدوارم كه در اين امتحان مرا با نمره 20 قبول گردانى .

خدايا ! در جاهليت به سر مى‌بردم ، بنده گناهكارت هستم ، مرا ببخش و تا مرا نيامرزيده‌اى از گناهانم در نگذر ، وقتى كه مرا آمرزيدى در راه خودت ثابت قدم گردان .

خداوندا ! تا همگى بندگان خودت را از من راضى نگردانيده‌اى مرا از دنيا مبر .

خدايا ! شهادتم را از من قبول كن و با شهداى صدر اسلام محشورم گردان .

خدايا ! با خود گفتم كه اگر من در 1400 سال پيش نبودم تا نداى هل من ناصر ينصرنى حسين را لبيك گويم اينك همان زمان فرار رسيده است و بايد به نداى هل من ناصر ينصرنى خمينى بشتابيم و اينك موفق شدم كه به يارى امام امت خمينى بت شكن ، ابر مرد زمانم بشتابم و نداى او را لبيك گويم .

روحش شاد وراهش پر رهرو .

منبع : اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده