هوا که گرم شد گله را به سوی رودخانه بردم تا سيراب سازم ولی بين راه به فکر باغ کدخدا افتادم که دارای سيب و زرد آلو و غيره بود . پيش از ظهر گله را به رودخانه رساندم و به خاطر گرمی هوا گله خوابيده به سراغ باغ رفتم تا غذائی پيدا کنم . اما ناگفته نماند که باغبان مردی سياه چهره و بداخلاق بود . بالاخره گرسنگی مجالم نداد مثل گربه خود را به داخل باغ پراندم و شروع کردم به خوردن.
کد خبر: ۴۲۸۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
من وقتی اسمم را برای جبهه نوشتم روز 26 شهریور 1360 بود و وقتی که حرکت را به سوی جبهه الله آغاز نموديم پياده از اول بلوار راه رفته و به آخر بلوار در حرکت بوديم مردم از هر طرف خوشحال بودند و هر لحظه عشقی که برای رفتن در سر داشتم زياد و زيادتر می شد که حتی بعضی بچه ها به گريه کردن افتادن و به راستی اين فراموش کردنی نيست بعد با همه مردم خداحافظی کرديم به شيراز اعزام شده و در آنجا مانديم تا دوره ديده و اعزام غرب شويم .
کد خبر: ۴۲۷۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
انتشار همزمان با سالروز شهادت
یکم مرداد 1349، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش محمدرضا و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند
کد خبر: ۴۲۷۹۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
انتشار همزمان با سالروز شهادت
یکم فروردین 1332، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش دین محمد و مادرش گلجان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند
کد خبر: ۴۲۷۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
گفتم : آقا رضا ! امکانات خیلی کمه ! بچه ها مدت زیادیه تو خطن ! خسته شدن ! لطف کنین گردان ما رو عوض کنین ! . کمی با من شوخی کرد . از خط پرسید . وضعیت را توضیح دادم . منتظر جواب بودم . او مثل این که حرف مرا نشنیده ، حرف های متفرقه می زد . درخواستم را تکرار کردم . در جواب گفت : نیروهای بسیجی هیچ وقت خسته نمی شن ! روحیه آنها خیلی قوی است ! ماییم که خسته شده ایم و روحیه ماندن نداریم ! بسیجی ها را بد نام نکنید !
کد خبر: ۴۲۷۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳
انتشار همزمان با سالروز شهادت
یکم آذر 1337، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش عباس، خواربار فروش بود و مادرش فاطمه نام داشت
کد خبر: ۴۲۷۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳
شهید محمدباقر عظمت پناه
سعی می کرد در هر ماهی لااقل یک بار قرآن ختم کند و در ماه رمضان یک دور قرآن ختم می کرد.
کد خبر: ۴۲۷۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳
در سالروز شهادت منتشر می شود
ششم تیر 1342، در شهرستان مشهد دیده به جهان گشود. پدرش غلامعلی، کارگر بود
کد خبر: ۴۲۷۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲
همزمان با سالروز شهادت منتشر می شود
یکم تیر 1310، در روستای عبدلآباد از توابع شهرستان مه ولات به دنیا آمد. پدرش غلام، کشاورز بود
کد خبر: ۴۲۷۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲
در سالروز شهادت منتشر می شود
بیستوششم دی 1340، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش محمدتقی و مادرش صدیقه نام داشت
کد خبر: ۴۲۷۷۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲
در سالروز شهادت منتشر می شود
بیستم بهمن 1343، در شهرستان تربتحیدریه به دنیا آمد. پدرش علیاکبر، کشاورز بود و مادرش فضه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت
کد خبر: ۴۲۷۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۰
در سالروز شهادت منتشر می شود
یکم دی 1343، در شهرستان مشهد چشم به جهان گشود. پدرش اکبر و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند
کد خبر: ۴۲۷۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۰
شهادت 19 اردیبهشت؛
پس از صحبتهای شيرين و نوشيدن يک ليوان چای آنها را ترک کردم که به طرف ديگر دوستان بروم با ساير سربازها، درست مسافتی که بايستی من به سنگر ديگر سربازان برسم. يک سرازيری بود که من پس از عبور از سرازيری خواستم مسافت سربالايي را طی کنم که گلوله ای به فاصله 3 الی 4 متر من به زمين خورد .
کد خبر: ۴۲۷۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
شهید هادی اسکانی زاده متولد اردیبهشت ماه 1336 در آبادان و از شهدای استان هرمزگان می باشد که در دوران دفاع مقدس به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور داشته و بیست و نهم آبان ماه 1359در جزیره مجنون عراق به شهادت نائل آمد.خاطراتی از این شهید به روایت پدرش اسحاق اسکانی زاده منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۲۷۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
شهید عباس عزیزی شفیعی
به این ترتیب نماز جماعت هم میخواندیم. امام جماعت نداشتیم، اما یکی از بچهها پیش نماز میشد و ما هم به او اقتدا میکردیم. هر شب که میگذشت، به تعداد بچه ها اضافه میشد.
کد خبر: ۴۲۷۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد اعظمی
پسرخواهرم که سید و طلبه هست آمد وگفتم ، خاله میخواستم خودم جوادم روبسپارم دست خاک . ولی حالا که تواومدی خودت این کار رو بکن . همون اندازه ای که به دنیا اومده بودبا همون اندازه تحویل خدا دادمش .
کد خبر: ۴۲۷۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
شهید داود عزیز الدین
هر جا حق مظلومی رو ضایع کنن، نمی تونم ساکت بمونم
کد خبر: ۴۲۷۴۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
خاطره ای از شهید محمد اسلامی نسب؛
محمد همیشه موتور گازی اش را پشت در خیاطی پارک می کرد. چشمم به خیاطی محمد افتاد، دیدم پسر بچه ای که در محل به شیطنت معروف بود و همه از دستش عاصی بودند، موتور محمد را برداشت و شروع کرد به دویدن .
کد خبر: ۴۲۷۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
شهید محمد علی عربیان
میان شلوغی جمعیت کنار هم بودیم. زمزمه دعای محّمدعلی را می شنیدیم. چشم از حرم بر نمیداشتم. اولین سفرمان بعد عروسی بود.
کد خبر: ۴۲۷۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۷
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد
همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
کد خبر: ۴۲۷۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶