خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «غلامحسین شفیعی»؛
پدر شهید شفیعی در خاطره گویی از فرزندش گفت: «اینها دوازده رفیق بودند که به سربازی رفتند. همه سربازی خود را به پایان رساندند ولی غلامحسین مجدد به عنوان بسیجی به جبهه بازگشت. از سختی جبهه و جایی که بود چیزی نمیگفت تا مادرش نگران نشود. میگفت ما باید برویم تا خستگان جنگ پیش خانوادههای خود بیایند.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «حسن خاجی»؛
مادر شهید از اخلاق حسن، شهید گمنامش و چشم انتظاری آنها برای بازگشت فرزندشان گفت: «ما همچنان منتظریم تا بیایید ولی هنوز خبری از او نشده بود. او سیار مومن بود و به کسب علم و دانش اهمیت زیادی میداد و سفارش میکرد که مساجد را خالی نگذارید.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «عباس پور ابراهیمی»؛
مادر شهید «عباس پور ابراهیمی» در خاطره گویی از فرزند شهیدش گفت: «به من از لحظه شهادت عباس گفتند که به پایش تیر خورده و نتوانسته بود به عقب برگردد. پسرخالهاش همراه او بوده ولی عباس او را مجبور کرده که به عقب بیاید و خودش آنجا مانده بود.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
خاطرات شفاهی پدر و برادر شهید «علی اصغر امیری»؛
پدر شهید «علی اصغر امیری» در خاطره گویی از فرزند شهیدش و داوطلب شدن او قبل از رسیدن موعد سربازیاش گفت و اینکه در 14 سالگی راهی جبهه گردید.
کد خبر: ۵۳۰۱۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
محمود زرین جویی:
زرینجویی گفت: خانواده شهدا گنجینههای معنوی دفاع مقدس هستند که در حال حاضر در حال تهیه مصاحبه های تاریخ شفاهی از آنها هستیم.
کد خبر: ۵۳۰۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۴
شهید«حمید قربانعلی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را روایت میکند: «چند شب پس از شهادت حمید، او را در عالم رویا دیدم. خیلی نگران به خانه آمده بود، اما با خوش رویی به من گفت؛ آمدهام با فرماندهام تماس بگیرم و بروم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم خبر شهادت همان فرمانده را شنیدم.»
کد خبر: ۵۳۰۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۰
شهید«سعید عزیزی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. پدر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را روایت میکند: «رزمندگان هر سه شنبه دعای توسل داشتند. هر زمان که سعید منزل بود؛ این دعا در خانه ما برگزار میشد. من همیشه برای این دورهمی رزمندگان خرید میکردم ولی دلیل ناراحتی سعید را متوجه نمیشدم. یک روز به من گفت؛ اگر در یکی از خانهها امکانات فراهم نشود ما مسئول آن هستیم.»
کد خبر: ۵۳۰۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
شهید«سعید محرمی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را در عالم رویا روایت میکند: «قبل از شهادت سعید خواب عروسی او را دیدم اما هر چه دنبال عروس میگشتم او را پیدا نمیکردم. چند نفر آمدند و پسرم را به اتاق بردند؛ دنبال آنان رفتم و از پنجره اتاق، دختری زیبا و قدبلند را که دو بال روی شانه خود داشت مشاهده کردم. زمان زیادی از روی این خواب نگذشته بود که خبر شهادت فرزندم را آوردند.»
کد خبر: ۵۳۰۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید عزیزی گفت: به دوستانش گفته بود که مادرم من را درون قبر بگذارد و اینگونه نیز شد و خودم فرزندم را در درون قبر گذاشتم.
کد خبر: ۵۳۰۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید گلچهره گفت: چند باری به عشق شهادت روانه جبهه شد، ولی سرنوشت میخواست که در بمباران به همراه اقوام و مادربزرگش به شهادت برسد.
کد خبر: ۵۲۹۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
«با شهدای خراسان شمالی»، مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان خراسان شمالی است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صداوسیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی خراسان شمالی پخش میشود. این قسمت از "با شهدای خراسان شمالی" با مادر شهید «رسول منفردی» به مصاحبه پرداخته است. مادر شهید والامقام چنین میگوید:«چون پیکر فرزندم را ندیدم هنوز هم منتظرش هستم و همیشه برایش لالایی میخوانم.»
کد خبر: ۵۲۹۸۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهربانو سیفی مادر شهید حجتاله حیدری میگوید: پسرم فرزند خیلی خوب بود. اخلاق و رفتارش زبانزد بود. در کارهای منزل همیشه به من کمک میکرد. در زمان دفاع مقدس که برادرانش در جبهه بودند، او نیز دوست داشت در دفاع از خاک کشورش حضور داشته باشد تا اینکه به آرزوی دیرینهاش رسید. در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را میبینید.
کد خبر: ۵۲۹۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
«من همرزم برادرم در میدان جنگ بودم. زمانی که اعلام کردند عراق می خواهد ساعت 2 شب با تمام نیروها و عدوات جنگی حمله کند، با چنان اشتیاقی به مقابله برخواستند که من متعجب شدم از آن همه عشق و علاقه به دفاع از میهنشان.» در ادامه فیلمی از گفتگو با برادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۹۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
مادر شهید «سیداحمد حسینی جمال آبادی» پس از سال ها دوری از فرزندش دارفانی را وداع گفت. نوید شاهد یزد پوستر مراسم این مادر بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۲۹۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
«پسرم همیشه در مسجد بود و عشق و علاقه زیادی به آموختن فنون نظامی داشت. یک روز بدون اینکه من را خبردار کند تمامی کارهای اعزامش به جبهه را آماده کرد بود و زمان اعزامش آمد و گفت: مادرم بیا و من را راهی جبهه بکن. من متعجب شدم! با خنده گفت: تمامی کارهای اعزام را انجام دادهام.» در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۹۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
حاجیه خانم هاجر سعادتی مادر شهید والامقام «محمد دستوری» از شهدای شهرستان چهاردانگه پس از سالها تحمل رنج و درد فراق، دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۲۹۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «مصطفی فقيه رضايی»، ارديبهشت1351، در شهرستان همدان به دنيا آمد. پدرش محمدحسين (فوت 1358) و مادرش بتول نام داشت. دانش آموز دوم راهنمايی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شكم، مجروح شد. دهم بهمن 1365، در بيمارستان نجميه تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. پیکر وی را در امامزاده محمد شهرستان كرج به خاک سپردند. مادرش میگوید: در کربلای پنج به شدت زخمی شد. در بیمارستان تشنه شهید شد. در ادامه ویدیو این روایت را ببینید.
کد خبر: ۵۲۹۶۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
«شهید محمد خطیبی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. پدرش می گوید: «محمد به مال دنیا دلبسته نبود. او به فرمان امام به جبهه رفت و در روز عملیات، فرمانده به او که تیربارچی بوده، دستور میدهد جلو برود و تانکها را بزند. محمد جلو میرود به شهادت می رسد. پیکرش هنوز هم بازنگشته است.»
کد خبر: ۵۲۹۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید«عبادالله احمدی پرگو» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در سال 1344 در یكی از روستاهای خلخال به نام پرگو در خانواده ای مذهبی و زحمتكش دیده به جهان گشود و از کرج برای دفاع از میهن اسلامی به منطقه جنگی اعزام شد و در راه دفاع از کیان و ارزشهای میهن اسلامی به شهادت رسید. مادرش میگوید: «پیکرش را بعد از سیزده سال آوردند. جورابش را برادرش به خانه آورد. شب در خواب به من گفت: چیزی در جورابم است که باید در تابوتم باشد. جورابش را بررسی کردم، دیدم استخوان های پایش است.»
کد خبر: ۵۲۹۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید باقری می گوید: پسرم همیشه می گفت اگر شهید شدم برایم ناراحت نباشید چون دیگر خواهران و برادرانم هستند که جای مرا پر کنند. من از فرزندم راضی بودم انشاء الله خداوند از او راضی باشد.
کد خبر: ۵۲۹۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۹