خاطره شهيد حبيب الله کريمی «6»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «کالاهای غربی و امثالهم را چنان با ولع میخوريم و چنان سنگ آن نيز به سينه میزنيم که انگار کارخانه سازنده، کارخانه پدرمان است و استعمار پير نيز با شناخت کامل خوبی که داشته با چراغانی کردن و آوردن اجناس لوکس و ايجاد پاساژهای متعدد و جديد با ايجاد بازارهای مکاره میروند تا آخرين ضربات را بر پيکر زائران وارد کنند...» قسمت ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
اندر خاطرات اسارت؛
از سال سوم، کتک و اذیت و آزار عمومی تا حد زیادی کم شده بود، ولی در عوضش به بهانههای مختلف هر چند وقت یک بار افرادی را روانه انفرادی میکردند. این بار وارد سلول هایی شدیم که خودمان با دستان خود درست کرده بودیم، نمی دانستیم یک روزی می شود سلول انفرادی خودمان. در ادامه این خاطره خواندنی از «محمد سلطانی» آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
زندگینامه شهید «علی حسن نوری»؛
یکی از همرزمان شهید «علی حسن نوری» می گوید: در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گستردهتر و حلقه محاصره تنگتر شده بود، یک تنه مقابل چند گردان ایستاد.
کد خبر: ۵۵۶۹۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
برگی از خاطرات؛
«من خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم که اتوبوس در آب است و آب به دهانم میرود. اتوبوس در پل دختر چپ کرده بود و داخل رودخانه افتاده بود ...» ادامه این خاطره از شهید «یدالله ذوالقدر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
خاطرات شفاهی جانبازان ۷۰ درصد؛
محمدرضا دهقان جانباز ۷۰ درصد گفت: پدر و مادرم با رفتنم به جبهه مخالفت میکردند که با ترفند توانستم رضایت آنها را کسب کنم.
کد خبر: ۵۵۶۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
برگی از خاطرات؛
«بچههای قزوین را از لشکر ۸ نجف جدا میکردند، در این جدا کردن، حاج احمد کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف، گفته بود ذوالقدر یکی از بهترین نیروهای این لشکر است به جای ایشان هر چند تا نیرو میخواهید ببرید ایشان به این شهید علاقه داشت ...» ادامه این خاطره از شهید «یدالله ذوالقدر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۸۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
«گروهکهای ضدانقلاب معمولاً از هر فرصتی برای ضربه زدن به رزمندگان استفاده میکردند. خیلی از رزمندگان در کردستان ترور میشدند حتی خانوادههای آنها در امان نبودند ما هم از این امر مستثنی نبودیم، سال ۱۳۶۲ در بازار سنندج (گذر) گروهکها به من اسید پاشیدند و تمام چادرم هم سوخت و چند قطره از اسید به سر، صورت و دستم که به چادر گرفته بودم، پاشید ...» آنچه میخوانید بخشی از ناگفتههای جانباز «عزت قیصری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۶۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
استان لرستان در طول دوران دفاع مقدس 6300 شهید تقدیم انقلاب نموده است که رشادتها و فداکاریهای زیادی در عملیاتهای مختلف از خود نشان دادند. در ادامه تصاویری از رزمندگان و شهدای استان لرستان را میبینید:
کد خبر: ۵۵۶۸۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳
پدر شهید «مهدی نیکبخت» نقل میکند: من به او گفتم مهدی جان دیگر به جبهه نرو همینجا بمان، گفت: پدر صحنههایی را دیدم که امکان ندارد صحنه را خالی کنم. در خرمشهر عراقیها هشتاد زن ایرانی را کشته بودند و مثل یک دیوار روی هم چیده بودند. او از دیدن این صحنه خیلی ناراحت و غم زده بود و گفت اگر تو را هم شهید کنند پدر بازهم کم است و به جبهه رفت و شربت شهادت را نوشید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۵۵۶۸۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «5»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «مدينه شهری است که بايد به خود ببالد که رسول خدا مدتی از عمر خود را در آنجا سپری کرد. مدينه شهری است که هنوز بوی آشنا دارد زيرا هنوز...» قسمت پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
کتاب «معبری که باید باز میشد» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده که به صورت گزیدهای از خاطرات عملیاتهای شهدای دفاع مقدس استان هرمزگان است.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
فرزند شهید «حسن شیرآشیانی» نقل میکند: « پدر هنگام انقلاب بسیار تحتتأثیر حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود. تمام فکر و ذکر و هموغمش، اطاعت از امام و مقتدایش بود؛ تا جایی که با شروع جنگ با وجود داشتن همسر و چند فرزند داوطلبانه عازم جبههها شد. وقتی که از طرف دوستان به او گفتند: حسن بچههایت کوچکند و نیاز به سرپرست دارند، وجودت در جبهه ضرورت ندارد! گفت: مثل این که شما متوجه نیستید! میروم تا حرف امام بر زمین نماند.»
کد خبر: ۵۵۶۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
«آقای بهتویی هنگام عملیات، خیلی قاطع و مصمم بود اما در مواقع دیگر بسیار مهربان و صمیمی رفتار میکرد و به ما میگفت: ما باید همیشه به خدا متوسل شویم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۶۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
گفتگوی تصویری با برادر شهید ترور «نصرالله والایی»
«هوشنگ والایی» میگوید: نصرالله، سرباز نیروی انتظامی بود در حین خدمت دانشکده افسری قبول میشود چند سال آنجا درس خواند، سپس او را به ایرانشهر اعزام میکنند با خیلی از اشرار درگیر شده بود تا اینکه به دست آنها اسیر شد و او را در پاکستان به شهادت رساندند.
کد خبر: ۵۵۶۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
اجلاسیه شهدای فضیلت روز دوشنبه دهم مهرماه در خرم آباد برگزار می شود.
کد خبر: ۵۵۶۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
«یک قطعه زمین دو نبش در بهترین مکان خیابان شهید بابایی به ایشان داده شد، آن هم به دلیل جانباز ۷۰ درصد بودن ایشان و خدمات ارزندهای که در بنیاد و صندوق داشتند؛ اما ایشان دریافت زمین را حق خود ندانست و آن را به صندوق قرضالحسنه اهدا کرد تا از مزایای آن همه جانبازان برخوردار شوند ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالعلی دریانورد» میگوید: «شهید به من گفت میدانم تو حامله هستی و منم هیچکس را ندارم، به جبهه بروم یا نروم؟، گفتم من هیچ وقت تو را منصرف نمیکنم و من به همت خودم و خواست خداوند فرزندانم را بزرگ کردم.»
کد خبر: ۵۵۶۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نرگس عبدالله بیگی مادر شهید «سهراب مرتضایی» میگوید: «همرزمان سهراب برایم تعریف کردند که سهراب در حال خوردن آب به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۵۶۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «3»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «قدرت الهی و جذابيت رسول الله(ص) به انسان میگويد که ای انسان غرق در گناه به هوش باش که به مدينه آمدی به جایی آمدی که قدمهای استوار مرد خدا رسول الله از کوچههای آن به گوش میرسد و...» قسمت سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۸
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «2»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «روز 31 تیر سال 1365 برای جلسه در ستاد مرکز حضور به هم رسانديم و در آنجا گفتند که سپاه امسال دو کاروان به مکه معظمه میفرستد بالاخره اسم ما و بيشتر برادران که میشناختم در اين کاروان خواندند و رئيس کاروان...» قسمت دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷