«نگهبان با سری گرد و چشمانی از حدقه بیرون زده هر چه سعی میکرد داخل را ببیند موفق نمیشد؛ لذا شروع کرد به داد و فریاد که «این چیه درست کردهاید». بعد هم رفت و افسر نگهبان را خبر کرد ...» همزمان با روز ارتش، ادامه این خاطره از خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۹
مادر شهید «خلیلالله عارفی» نقل میکند: «زنگ در به صدا درآمد. جوانی ساک به دست پشت در بود. میدانستم آمده تا خبر شهادت پسرم خلیل را بدهد. هنوز لب به سخن باز نکرده بود که گفتم: خودم دیشب خواب دیدم که پسرم به سمت خدا پرواز کرد!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۳۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۳۰
روایتی شنیدنی از مادر شهید «فیروز خادم حجتی»؛
مادر شهید «فیروز خادم حجتی» می گوید: علاقه زیادی به حضور در جبهه داشت اما من و پدرش مخالف بودیم تا اینکه در خواب می بیند یک سید خدا مهمان خانه ما می شود و شهید از او پذیرایی می کند، همین که می رود نامه ای را به او می دهد که اگر می خواهی بروی، برو شک نکن آنجا بود که من دلم راضی شد برود، با خود گفتم خداوند فرزندم را به جبهه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۳۳۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۹
همرزم شهید «خلیلالله عارفی» نقل میکند: «دست در دستانم قرار داد و با صدای ضعیف گفت: یاحسین! دست بر چشمانش گذاشتم. او که خلیل دوستان بود، رفت تا خلیل بودنش را در درگاه حق هم به اثبات رساند.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۳۰۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۹
شهید «حاج قاسم سلیمانی» پیرامون شهید زنگی آبادی می گوید: ایده حاج یونس این بود که ما باید نیروهایمان را مانند چریک تربیت کنیم به طوری که اگر یک هفته توی بیابان گیر کردند و اسیر شدند از گرسنگی یا تشنگی اطلاعات را لو ندهند و مقاومت در مقابل این امر تنها از طریق آموزشهای سخت و طاقت فرسا میسر است.
کد خبر: ۵۳۳۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
دانشجوی شهید «مختار شیری» از شهدای نیروی انتظامی بود که آبان ماه 1390 در حین عملیات گشت شناسایی در منطقه مرزی قره تپه آذربایجان شرقی در حین مأموریت بر اثر برخورد با مین والمرا باقی مانده از جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: مختار بسیار فعال و باهوش، ورزشکار، اهل عبادت و قاری قرآن بود و کلام آسمانی را بسیار زیبا تلاوت می کرد. خیلی به فکر فقرا بود و هر کاری از دستش برمیآمد انجام می داد. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۲۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۸
«حسن از همان دوران نوجوانی همواره در فعالیتهای مذهبی شرکتی فعال داشت و در این بین، اگر متوجه مشکل کسی میشد تمام تلاشش را به کار میبست تا در حد توانش، گرهگشای آن باشد ...» ادامه این خاطره از زبان پدر شهید «حسن حسینپور» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۹۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
جواد منشاد پدر شهید «محسن منشاد» میگوید: «بار آخری که به مرخصی آمده بود بیتاب رفتن بود وقتی میخواستم با او خداحافظی کنم، لحظه آخر بوی خاصی میداد، انگار میخواست بگوید برای همیشه خداحافظ.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۳۲۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
خاطرات شفاهی خانواده و همرزمان شهید؛
شهید «کمر کمرزاده» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که دی ماه 1359 در جبهه میمک به درجه رفیع شهادت نایل آمد. برادرزاده شهید می گوید: یکروز که پدر شهید به دنبال فرزند تا نزدیکیهای میمک رفته بود به او می گوید پسر عزیزم تو تازه زندگی تشکیل دادهای باید سری هم به خانه و خانوادهات بزنید، شهید کمر در جواب پدر می گوید: تا زمانیکه خودم را آزاد روی ارتفاعات میمک نبینم به خانه برنمیگردم. در ادامه فیلم این مصاحبه با خانواده و همرزمان شهید تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۲۹۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
دوست و همکار شهید «محمود کریمی»:
دوست و همکار شهید «محمود کریمی» بیان کرد: در جریان بمباران ۱۵ خرداد شهر بانه بدون معطلی محمود را به بیمارستان رساندیم، ولی انگار مقدر این بود که او با زبان روزه به دیدار معشوقش برود، آری او شهید شده بود و به خیل شهدای اسلام و انقلاب پیوست.
کد خبر: ۵۳۲۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
«پدر بزرگوار شهید سید محمدحسن میرجعفری در پشت عکس نوشته است: تولد سید محمدحسن مصادف بود با روز ولادت امام حسن(ع) و روز شهادتش هم مصادف بود با روز شهادت امام حسن(ع) ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
خواهر شهید «محمدمهدی نجد» نقل میکند: «موقعی که میخواست بره جبهه، آمد برای خداحافظی. به او گفتم: داداش! نرو بلایی سرت میآد. گفت: نه آبجی! این یادت باشه تو جنگ من از همه زرنگترم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۲۸۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷
شاهین عسگریان معاون فرهنگی و آموزشی شهرستانهای استان تهران در نشست صمیمی درخصوص ضبط و ثبت خاطرات شفاهی والدین شهدا که در بنیاد شهرستان ملارد برگزار شد، گفت: «ثبت خاطرات والدین شهدا به عنوان گنجینهای بزرگ و معنوی برای نسلهای آینده به یادگار خواهد ماند.»
کد خبر: ۵۳۲۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی خانواده و همرزمان شهید؛
شهید «علی عباس حاتمیان» از شهدای بسیجی دفاع مقدس استان ایلام است که بهمن ماه ۱۳۵۹ در منطقه مرزی میمک به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید علی عباس بسیار شجاع و متواضع بود و بدون هیچ ترس و واهمه ای از دشمن می گفت: اگر کشته شدیم فدای امام حسین(ع)... در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۲۷۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
خاطره خودنوشت شهید کردگاری«5»
شهید «محمدرضا کردگاری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صبح تا حالا هوا ابری شده و سرد هم شده است جاده ی خاکی آبادان ماهشهر ديروز باز شده است توپ خانه ما اطراف و...» متن کامل قسمت پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۵
گفتگوی تصویری با مادر شهید«محمدعلی قیطاسیان»؛
مادر شهید«محمد علی قیطاسیان»، گفت: محمدعلی دهم رمضان به دیدارم آمد همین که خواست برود به او گفتم کجا می روی نرو که در جواب گفت فرمانده ام به نیرو احتیاج دارد و خون من رنگین تر از دیگر همرزمانم نیست باید بروم که در 19 ماه مبارک رمضان خبر شهادتش را برایمان آوردند.
کد خبر: ۵۳۲۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
«تعدادمان زیاد شده بود؛ لذا نیاز به یک منبع آب داشتیم. ارشد درخواست کرد و آنها منبع فلزی با دو شیر به ما دادند. با کمک بچهها دور آن گونی پیچیدیم و آن را در زیر پنکه قرار دادیم تا خنک شود. هر روز یک نفر مسئول خیس نگه داشتن گونی بود و هنگام افطار تقریبا آب خنک داشتیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
خاطره خودنوشت شهید کردگاری«4»
شهید «محمدرضا کردگاری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ما با اتوبوس به يک هتل که دست سپاه بود رساندند. حوصله نبوده يک ساعت هم در اتوبوس در راه بوديم خلاصه وقتی...» متن کامل قسمت چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۷۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۵
خاطره خودنوشت شهید کردگاری«3»
شهید «محمدرضا کردگاری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «حدود ساعت يک ربع کم بود که اراده ی خدا به آن شد که ما حرکت کنيم و ما از گل بيرون آمديم همه خوشحال شدند چون ناخدا می گفت حدود 5 ساعت ديگر به آبادان می رسيم ولی افسوس که...» متن کامل قسمت سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
خاطره خودنوشت شهید کردگاری«2»
شهید «محمدرضا کردگاری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «اکنون با اتوبوس شرکت واحد که مخصوص شهر است عازم ماهشهر هستيم. در راه پنچر کرديم و ساعت ها دورتر از بقيه رسيديم و...» متن کامل قسمت دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴