خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «خسرو بهرامی» از فرزند خود چنین می گوید: خداوند پسرم را منحصر به فرد آفریده بود. او با اخلاق بود و حوصله زیادی را به خرج می داد و اگر کسی از او درخواستی می کرد دست رد به سینه او نمیزد. فیلم مصاحبه با این مادر شهید معزز را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۵۳۷۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
برگی از خاطرات «مریم قزوینی»؛
«بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیشقدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید آغاز کردیم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
خاطرات شفاهی جانباز هفتاد درصد ایلامی؛
جانباز هفتاد درصد «خداداد میری» از خیرین استان ایلام متولد ۱۳۴۳ از همان زمان نوجوانی جهت دفاع از میهن اسلامی داوطلبانه وارد جبهه شد. در جبهه آرپیچی زن بود. پس از شرکت در عملیاتهای متعدد چهارم مردادماه ۱۳۶۷ در جبهه مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه دست و کمر به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. در ادامه فیلم مصاحبه با این جانباز گرانقدر تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
ساره یوری مادر شهید «مهدی لیاقی» میگوید: «زمانی که خبر شهادتش را به من اطلاع دادند، نمیدانستم باید خوشحال باشم که فرزندم در راه دفاع از خاک کشورش به مقام شهادت رسیده است یا از اینکه فرزندم را از دست دادهام، ناراحت باشم... هر کاری می کردم نمیتوانستم باور کنم تا اینکه پیکرش را برای من آوردند.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را میبینید.
کد خبر: ۵۳۷۵۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ببخش اگر وارث خوبی نبودهایم کاش بدانی که چقدر نیازمندیم به دعایت، به دعای تو که عرفان در وجودت خلاصه شده و معنا یافته اگر بدانید چقدر مشتاقم از عروج عرفانی و پرواز ملکوتیات برایم بگویی ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ایرج شرافت دارگانی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام روایت میکند: «قبل از شهادتش از من خواهش کرد: مادر میخواهم ببینم استقامتت چقدر است. اگر سر خاک شهیدان رفتی، اول سر خاک شهید دیگر برو، بعد به سر خاک من بیا.»
کد خبر: ۵۳۷۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
پیرامون شهید «قاسم میرحسینی»:
همرزم شهید میرحسینی می گوید: فاصله ما با تانکها فقط چند قدم بود، ناچار به طرف آنها نارنجک پرتاب کردیم ولی عمل نکرد. مانده بودیم چه کنیم ، که یکباره خدمه و نیروهای تانکها ناچار شدند از تانکها خارج شوند و بچه ها فرصت کردند تا آنها را با کلانش بزنند، آن روز یادآوری درس حاج آقا باعث شد تا با خونسردی و آرامش ، بیچارگی تانکهای دشمن و شکست آنها را ببینیم.
کد خبر: ۵۳۷۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸
روایتی خواندنی از آزاده سرافراز «حاج محمد صالح مرادی» در روز عرفه؛
آزاده سرافراز «حاج محمد صالح مرادی» می گوید: سه روز مانده بود به روز عرفه و بچه ها تصیم گرفتند روز عرفه را روزه بگیرند. ناگاه یکی از سربازان عراقی به نام خبات که کُرد و اهل سلیمانیه عراق بود آمد و به ما گفت بچه ها با هم غذا نخورید، تا بعثی ها نیامده اند...
کد خبر: ۵۳۷۴۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸
مادر شهید «بهروز تفنگ ساز» با بیان اینکه سال ها منتظر آمدن بهروزم نشستم، گفت: سرانجام با آمدن خبر شهادت پسرم ۱۴ سال انتظار به پایان رسید.
کد خبر: ۵۳۷۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸
قرار عاشقانه، روایات عاشقانههای شهید جلیلی و همسرش خانم عبدی است که این کتاب در ادامه برای مخاطبان معرفی می شود.
کد خبر: ۵۳۷۳۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۶
«فهمیدم کسی که دعای کمیل می خواند، سرهنگ بابایی بود. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:جناب سرهنگ قبول باشه انشاءالله. اطرافیان با شنیدن کلمه (سرهنگ) به شهید بابایی نگاه کردند. دریافتم که او ناراحت شد. وقتی علت را از او جویا شدم گفت: کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی! ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» که مصادف با عید قربان به شهادت رسید را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۶
روایتی خواندنی از همرزم شهید «جواد کیانیان»؛
همرزم شهید «جواد کیانیان» میگوید: جناح سمت راست ما مملو از درختان انار بود جواد، هر چند لحظه یک بار نگاهی به انارها می انداخت، یکی از آنها را چید و گفت: راستی که انار میوه ی بهشت است. در طول این گلوله باران سنگین، جواد چند بار این جمله را تکرار کرد. چند ساعتی نگذشته بود که پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به میهمانی معبودش شتافت.
کد خبر: ۵۳۷۳۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
پدر شهید «زینالعابدین ملکی» نقل میکند: «در دل خدا خدا میکرد خبر، شایعهای بیش نباشد و زینالعابدین برگردد، اما ته دلش راضی نمیشد. مأمور بیمارستان آخرین کشو را هم بیرون کشید. سوختگی صورتش آن قدر نبود که شناخته نشود. همان شد که دلش گواهی میداد. کاش میشد از واقعیت فرار کرد!»
کد خبر: ۵۳۷۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
روایتی کوتاه و خواندنی از خواهر شهید «احمد امیری»؛
خواهر شهید «احمد امیری» می گوید: همسرم علاقه ی زیادی به برادرم احمد داشت، یکروز به او گفت: احمد دیشب خواب دیدم که با هم به خانه ی خدا رفتیم و بعد از انجام مناسک حج امام علی (ع) و امام خمینی به طرف ما آمدند. امام علی (ع) پارچه ی سبزی را به امام خمینی داد و امام آن را دور گردن تو انداخت و گفت: خدا تو را بیامرزد.
کد خبر: ۵۳۷۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
به مناسبت سالروز شهادت شهید «مجید عبدوس» ویژهنامه این شهید گرانقدر شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات ، دستنوشته، فیلم مصاحبه با مادر و تصاویر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۳۷۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«8»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و...» قسمت هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«6»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صبح ساعت 6 استوار يکم صفی زاده آمد و من و محمد خسروی (بچه ی شمال) را بيدار کرد و گفت بلند شويد و مهمات بزنيد که توپها میخواهند به شاهنشين بروند و...» قسمت ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«5»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مزدوران بعثی با يک لشکر زرهی به مناطق بازیدراز و کوره موش و قصر شيرين حمله کردند و ما هم با آتش دقيق خود بيش از 66 تانک آن ها را با موشک ناب و آر پی جی 7 و توپخانه منهدم کرديم و...» قسمت پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«2»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از يک ماه که گذشت يعنی شام غريبان بود که در يک حمله حساب شده که از طرف ارتش اسلام صورت گرفت تعداد...» قسمت دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
برادر شهید «حجتالله روحانی» نقل میکند: «روزهای شروع جنگ، تمام دنیا بزرگترین هدفشان این بود که ایرانِ گذشته را دوباره تعریف کنند؛ ایرانی با سربند شاه و سلطه. در همان زمان، هر روز که میگذشت بر تعداد اطلاعیههایی با نام «بچههای حزبالله شهر» نیز اضافه میشد.»
کد خبر: ۵۳۷۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴