- زندگینامه شهدا

navideshahed.com

تمام فکر و ذکرش آخرت بود

تمام فکر و ذکرش آخرت بود

شهید «حسن خادمیان» بیست و هشتم تیرماه ۱۳۴۲ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. به طور کلی دل بستگی به دنیا نداشت و بیشتر به آخرت می‌اندیشید. فردی منظم و با سلیقه بود و به نظافت شخصی اهمیت می‌داد. به کار کسی کار نداشت و معمولاً ساکت و سر به زیر بود.
فرمان ولی خدا را نباید عقب بیندازیم

فرمان ولی خدا را نباید عقب بیندازیم

مادر شهید «محمدمهدی خادمیان» نقل می‌کند: «گفتم: صبر کن یک کاسه آبی بیارم که ان‌شاءالله سالم برگردی! جواب داد: فقط باید خدا نگه دارم باشه. از اون گذشته فرمان امام رو نباید عقب بندازیم حتی یک ساعت.»
الگویی برای اخلاص

الگویی برای اخلاص

هم‌رزم شهید «محمدحسین تولی» نقل می‌کند: «با همه توانمندی که داشت از این که کنار نیروهای عادی کار می‌کرد خیلی خوشحال بود و همه می‌دیدند که چطور با جان و دل کار می‌کند و از او کار کردن خالصانه را یاد می‌گرفتند.»
من دیگه جبهه‌ای شدم!

من دیگه جبهه‌ای شدم!

پدر شهید «مرتضی پازوکی» نقل می‌کند: «بسیج فقط با رضایت پدر اعزام می‌کرد. یک راه به ذهنش رسید: کلک. یک روز وقتی پدر از خواب بیدار شد، دید انگشتش جوهری شده. مرتضی خندید و گفت: من دیگه جبهه‌ای شدم.»
شهادت، پایان هم‌عهدی «یحیی» با دوستانش بود

شهادت، پایان هم‌عهدی «یحیی» با دوستانش بود

شهید «یحیی بینائیان» بیست و ششم آذرماه ۱۳۳۸ در روستای کلاته از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. در زمان جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد. با دوستانش عهدی بست بس بزرگ! این که تا آخر و تا نابودی دشمن در صف مبارزان بمانند و او بر عهد خود ماند و شهادت پایان خوش این هم‌عهدی‌اش با دوستانش بود.