شهیدی که بدون خداحافظی رفت
شهید محمد بیک زاده در روز اول فروردین ماه سال 1347 در روستای شاهزیله ( روستای مهدیه) ازتوابع شهرستان خوسف، هم آواز با ترنمها و شادمانی فصل بهار، دیده به جهان گشود. شش ساله بود که رهسپار مدرسه و مشغول به تحصیل شد. ازهمان دوران ابتدایی و اوان کودکی به دین اسلام و فرامینش عشق می ورزید. با اینکه به سن تکلیف نرسیده بود خیلی از مسائل دینی را رعایت می کرد. به مسجد می رفت و بیشتر اوقات، نمازش را در مسجد با جماعت اقامه می نمود.
کلاس سوم ابتدایی بود که تظاهرات مردمی درشهرها و اطراف و اکناف کشور به اوج خود رسید واو نیز مانند بسیاری از همکلاسیانش که در تظاهرات شهر بیرجند، مصادف با ایام تعطیلی مدارس بود شرکت می کرد وهنگام بازگشت به روستا، اعلامیه ها و پوسترهای موجود از تصویر امام خمینی را همراه برده ودر معابر عمومی نصب می کرد. تا اینکه عملکرد وی با اعتراض چند تن از اهالی روستا مواجه شده وبه طریقی، معلم مدرسه اش از این موضوع آگاهی پیدا کرده واو را ازاین کارمنع می نماید. اما این شهید عزیز، بدون هیچگونه ترس و اضطرابی کار خود را دنبال می کند. ازهیچ کس وهیچ چیز ترسی نداشت. تا کلاس پنجم در روستا درس خواند و برای ادامه تحصیل مجبور بود به شهرخوسف رفته و فاصله ای حدود 6 کیلومتر را پیاده طی نماید.
او هرچه بزرگتر می شد راه و روش خود را آگاهانه تر و باشناخت بیشتری انتخاب می نمود. در این راه و مسیر، خود را برای کاری بس عظیم تر و دشوارتر آماده می کرد. ازخود بریده وبه خدا پیوسته بود.
چند صباحی عضو پایگاه بسیج شد و برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب، شبها جهت نگهبانی وگشت زنی وهمکاری با برادران بسیج خوسف فعالیت چشم گیری داشت. با توجه به این که روزها به مدرسه میرفت، شبها را با شوق و اشتیاق، سر از پا نشناخته و با طی کردن فاصله بین روستا تا شهرخوسف با پای پیاده ، وظیفه پاسداریش از انقلاب، که همان نگهبانی در شب بود را به نحو احسن انجام می داد. روزهای تعطیل در کارهای کشاورزی به پدر کمک می کرد و در کوره های آجرپزی نیز مشغول به کار می شد.
درسال 1364 به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. عشق به جبهه و شهادت چنان افکار او را مشغول به خود کرده بود که به چیز دیگری فکر نمی کرد. بار دوم در سال 1365 عازم جبهه شد. جالب اینکه به خاطر ترس از سست شدن در عزم و اراده اش برای حضور در میادین نبرد، حتی با والدینش خداحافظی نکرد، تا اینکه سرانجام درعملیات کربلای 1 منطقه مهران فعالانه شرکت نموده و حماسه ها از خود خلق کرد. پس از نبردی شجاعانه در حالی که فقط 18 سال از سن او بیشتر نگذشته بود، بالاخره در تاریخ 12/4/1365 در همان منطقه عملیاتی، جان به جان آفرین تسلیم و به فیض شهادت نائل شد. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی