زندگینامه شهید ولی اله اتفاقی
در مورخ 15/10/1348 برابر با صبحگاهان 27 ماه مبارک رمضان ، در خانواده ای متدین از شهرستان فردوس ، دو برادر به نامهای ولی اله و ذبیح اله پا به عرصه وجود نهادند . شش ماه تحت مراقبت ونظارت دکتر سپری نموده ، که ولی اله به حیات خود ادامه داده ، اما برادرش ذبیح اله بدرود حیات می کند . این درحالی بود که خانواده اش کاملاً از هر دو فرزند قطع امید کرده بودند . ولی تقدیر خداوند چنین رقم خورد که ولی اله زنده بماند و در امتحانی بزرگ ، سر افراز و پیروز بر اوج قله های معنوی سیر کند . او در سال 1355 وارد دبستان شد و دوران ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت و وارد مقطع بالاتر شد . شهید ولی اله اتفاقی ، در طول دوران تحصیل ، انسان شوخ طبع و مهربانی بود وهمیشه دوست داشت بچه ها را بخنداند و لبخند بر لبهای ایشان نقش ببندد . از سن دوازده سالگی به بعد ، در سایه تشویق خانواده ، نماز و روزه اش ترک نمی شد . کمتر کاری بود که به او محول شود و او از انجام آن سر باز زند . درسال 1362 و ایام جنگ تحمیلی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ، به همراه اردوئی که برای بازدید ازمناطق جنگی ترتیب یافته بود عازم مناطق جنگی شد و پس از دیدن مناطقی مثل بستان ، هویزه و ..... به شهرستان بازگشت . سال بعد با نامنویسی در بسیج ، در تربت جام دوره آموزش نظامی را طی نموده و در سال 1365 برای اولین بار به عنوان رزمنده بسیجی به جبهه اعزام می شود . در این زمان ، سال دوم دبیرستان را پشت سر می گذاشت . او پس از گذراندن سه ماه در مناطق اهواز ، آبادان ، اندیمشک و ..... به زادگاهش بازگشت و امتحانات سال دوم دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند . اما چندی نگذشته بود که در آبان ماه همان سال ، برای بار دوم به مناطق جنگی رفت و پس از 45 روز مجدداً به فردوس بازگشت . منتهی این بار عوض شده بود . در فکر فرو می رفت و کمتر صحبت می کرد و با خود خلوتی داشت . بهر حال پس از گذراندن مرخصی با شوق وصف ناشدنی به منطقه شلمچه رفت و حین عملیات کربلای 5 در تاریخ 24/10/1365 براثر اصابت ترکش به وصال جانان می رسد . در وصیت نامه اش چنین می گوید : باسلام و درود به سید رسل و ائمه معصومین خصوصاً امام زمان(عج) . قبل از اینکه شروع به وصیت ناقابلم بکنم از همه فامیل و دوستان و آشنایان و همکلاسانم تقاضای عفو و بخشش دارم و اگر از دست و زبانم اذیتی نسبت به آنها روا داشته ام برای رضای خدا ، از جرمم بگذرند . آری ! فامیل و دوستان عزیز و گرامی ! بالاخره لطف و کرم خداوند متعال شامل حال این بنده ناسپاس و بی مقدار نیز شد و در عوض مرگ سیاه در بستر ، مرگ سرخ در راه هدف نصیبم نمود .
در ادامه می گوید : به عاقبت کار خود اندیشه کنید ، بهتر خواهد بود ، ولی اگر خواستید محبت خود را به من ابراز نمائید می توانید سلاح بر زمین افتاده مرا از زمین برداشته و هدفم که اعتلای اسلام و زنده نمودن ارزشهای انسانی است را تعقیب نمائید از کسانی که قلبشان خالی از مهر و محبت به امام و انقلاب است خواهش می کنم با آمدن سر مزارم عذابم ندهند و همچنین از امت حزب ا... فردوس بخصوص اقوام و خویشان و دوستان خودم تقاضا دارم که در نماز جمعه شرکت کنند و بعنوان آخرین سفارش اینکه امام و راه امام را تنها نگذارید که مثل اهل کوفه ذلت دنیا و عقبی نصیبتان نشود . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خدمتگزار به اسلام و انقلاب – ولی الله اتفاقی
روحش شاد وراهش پر رهرو .