نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدای دانش آموز / علی یاراحمدی / متن / خاطره / خاطره

خاطرات شهيد علي ياراحمدي به نقل از مادر شهيد
بسيجي شهيد علي ياراحمدي پسري مهربان و بسيار دلسوز بود او با اينكه نوجواني بيش نبود اما در برابر خانواده اش بسيار احساس مسئوليت مي كرد.
يادم مي آيد يك شب خواهرش مريض بود تب داشت و من بالاي سرش بودم و مي ديدم كه علي اصلاً نتوانست بخوابد و بعد بلند شد و گفت مادر لباس بپوش تا او را به بيمارستان ببريم.علي هر هفته پنج شنبه براي شادي روح اموات خيرات مي كرد و فاتحه مي خواند او اگر پيرمرد يا پيرزني را مي ديد حتماً به آنها كمك مي كرد.يا دستشان را مي گرفت و به آن طرف خيابان مي برد و يا وسائل آنها را كمكشان مي گرفت حتي وقتي سر صف مي ايستاد هميشه جاي خودش را به افراد سالمند مي داد و مي گفت آنها نمي توانند سر صف بايستند وناتوان هستند لطفاً اول كار آنها را انجام بدهيد.
يك روز علي به خانه آمد و گفت مادر مقداري پول مي خواهم وقتي از او پرسيدم براي چه كاري پول را مي خواهد جواب داد مي خواهم يك عكس يادگاري بگيرم تا وقتي به شهادت رسيدم آن را قاب كني به ديوار خانه بزني.من از اين حرف او بسيار ناراحت شدم و با او دعوا كردم و به او پول ندادم.
اما علي بدون اينكه به ما بگويد رفته بود و عكس را گرفته بود و بعد از مدتي وقتي كه با اصرار فراوان به جبهه رفت و به شهادت رسيد از طرف بنياد آمدند و يك عكسي از او خواستند و ما گفتيم كه عكسي از او نداريم اما دوستش آمد و گفت نه علي عكس در عكاسي انداخته و آنجا گذاشته است براي چنين روزي.وقتي به آن عكاسي رفتيم و ديديم كه او همان روز عكسي در عكاسي انداخته و به آن عكاس گفته بود اين عكس را اينجا بگذار و مطمئن باش كه خانواده ام به زودي براي گرفتن اين عكس خواهند آمد.آنگاه اين عكس را به آنها بده.
پسرم خودش مي دانست كه حتماً شهيد مي شود و هميشه مي گفت تنها آرزويش شهادت در راه اسلام است.او خيلي جوان بود و فقط يازده سال داشت كه به شهادت رسيد.
بسيجي علي ياراحمدي در تاريخ 1363/12/18 به درجه رفيع شهادت نائل شد.
روحش شاد