نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
« در حالی ‌که در دستش یک دستمال ابریشمی زیبا داشت سلام کرد و دستمال ابریشمی را گشود. درون دستمال پر بود از میوه، میوه‌های بسیار زیبا و تر و تازه. انگار که همان لحظه از درخت چیده بودند ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۳۰

«قرار بود حقوقش افزایش پیدا کند و این افزایش حقوق نسبت به کارمندان عادی بیشتر بود. اما دستور داده بود برای او این افزایش حقوق انجام نگیرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصطفی حق‌شناس» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۵۵۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۹

«جلودار حزب جمهوری اسلامی در قزوین آیت الله هادی باریک‌بین بود. ایشان مسئولیت و دبیر کلی این حزب را در قزوین بر عهده داشت. مردم به عضو شدن در این حزب هجوم آورده بودند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آیت‌الله «هادی باریک‌بین» پدر شهید «مرتضی باریک‌بین» و از مبارزان انقلابی است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۵۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۸

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«آقای احمد کاظمی هم آمد و گفت دست‌تان درد نکند که کمک کردید، اما نه؛ لشکر حلوا نیست که پخش کنم. خلاصه آب پاکی را ریخت و این‌ها هم گفتند چه کنم و چه نکنند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۷

«دخترم تازه به دنیا آمده بود از حاج‌آقا ابوترابی خواستم بیایم و در گوش فرزندم اذان و اقامه بگویند. ایشان در هفته یک روز صبح‌ها به هنگام نماز به قزوین می‌آمدند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۳۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶

برگی از خاطرات شهید ثالث؛
«همسرش می‌گوید امشب و این شب‌ها رفتن به مسجد را ترک کنید. می‌فرماید مگر می‌ترسید که مرا بکشند من بسیار طالب شهادت هستم ولکن دور است که چنین سعادتی به من نصیب شود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «شیخ محمدتقی برغانی قزوینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۵۱۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳

خاطرات شهدا؛
طلبه شهید «ابراهیم صادقی» از شهدای جنگ تحمیلی استان ایلام است که مردادماه 1362 در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. برادر شهید در بیان خاطره‌ای از وی می‌گوید: ما اصلاً خبر نداشتیم که به جبهه می‌رود و زمانی که شهید شده بود، خبر زخمی شدنش را به ما دادند.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳

رفعت‌الله به‌ همراه مادرش به خواستگاری‌ام آمدند. روز خواستگاری از دیدنش دهانم باز ماند. انتظار داشتم آقا داماد با کت شلوار، شیک و آراسته بیاید. اما ایشان انگار توی خاک غلت خورده بود.
کد خبر: ۵۴۵۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲

«گفتم پس چرا نمی‌روی. گفت این بار من شهید می‌شوم. این را که گفت کم مانده بود که بیهوش شوم ...» ادامه این خاطره از شهید «علی‌اصغر اصغری» از زبان مادر این شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۱

«یکی از بچه‌ها توی اردوگاه ناراحتی روحی پیدا کرده بود. بعضی وقت‌ها کار‌های عجیب‌وغریبی می‌کرد. یک روز حاج‌آقا داشت از وسط اردوگاه رد می‌شد که جلویش را گرفت. گفت: ایست خبر دار ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰

معاون فرهنگی بنیاد قزوین خبر داد
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین از ثبت و ضبط یک هزار و ۷۹۱ خاطره از بازماندگان شهدا و جانبازان با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت خبر داد.
کد خبر: ۵۴۴۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«شهیدان عزیز! مایه عزت و شوکت ملت ایران هستید و هر ایرانی به این حماسه‌های جاوید مباهات می‌کند، حماسه‌های پرشور جنگ تحمیلی و صحنه‌های شگرفی که شما رزمنده پرتوان سپاه آفریده‌اید ...» در ادامه، این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۷

همزمان با آغاز ایام فاطمیه می‌خوانیم
همزمان با آغاز ایام فاطمیه، در بخشی از کتاب سمت سرخ آسمانی با محتوای شعر پایداری می‌خوانیم: «خاک، خونین، یاس می‌داند/ این‌جا دلم را غم گرفته، یاس می‌داند ...»
کد خبر: ۵۴۴۸۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۷

برگی از خاطرات شهید دانشجو «سیاه‌پوش»؛
«خائن وطن‌فروش این‌ همه ما زحمت کشیدیم انقلاب کردیم، شاه‌ رو دربه‌در کردیم، اون وقت تو خجالت نمی‌کشی هنوز سر سفره شاه نشستی، اسمتم گذاشتی شاه‌رضایی! ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاه‌پوش» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۶

به روایت شهید «بهرام خوئینی»؛
«جمعیت موج می‌زد همه منتظر حرکت بودند، آوای دل‌نواز و شورانگیز قرآن فضای محوطه درونی و بیرونی ستاد را پر کرده بود در چهره تمامی رزمندگان خصوصاً برادرانی که مانند من برای اولین بار می‌خواستند به جبهه‌ها اعزام بشوند تبسم و شوق عجیبی دیده می‌شد.» ادامه این خاطره به روایت شهید «بهرام خوئینی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۵

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس استان خبر داد؛
سرهنگ «رشیدی» از انجام مصاحبه تاریخ شفاهی از ۱۴۵ نفر از فرماندهان استان لرستان خبر داد و گفت: این مصاحبه‌ها در قالب کتاب در اختیار نسل جوان قرار می‌گیرد.
کد خبر: ۵۴۴۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳

روایتی خواندنی از فرزند شهید «حسن رحمانی»؛
فرزند شهید «حسن رحمانی» می گوید: مادرم می گفت هر وقت مرخصی می گرفت و به خانه می آمد همیشه خانه شلوع بود و تمام دوستان و آشنایان به دیدن او می آمدند. اما آنقدر بی‌قراری می‌کرد و دلتنگ جبهه می شد که دو روز در خانه می ماند و به جبهه برمی‌گشت و بالاخره اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد.
کد خبر: ۵۴۴۵۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳

«دو پیرمرد آنقدر سنشان بالا بود که معروف شدند به حبیب ابن مظاهرها، شهید که شد پدر واقعا شکست...» آنچه خواندید قسمتی از خاطرات شهید «یوسف جانفشان نوبری» بود که در سالروز شهادتش تقدیم نگاه علاقمندان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۴۴۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲

«پدرم تلاش می‌کرد که مشـکل کسـی را حـل کنـد، در کمک بـه دیگران پیشتاز بود و بیشـتر از هـرکاری ابراز رضایت می‌کرد و ارتباط با خدا را دوسـت داشـت....» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع سلامت «حسن میانه‌ساز» است که به مناسبت ولادت حضرت زینب(س)، روز پرستار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۴۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۹

برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین؛
«از سردخانه با من تماس گرفتند و گفتند خانم پرستار بدن این شهید که هنوز گرم است نکند زنده باشد؟! سریع خود را به سردخانه رساندیم و علایم حیاتی مجروح را کنترل کردیم زنده بود ...» ادامه این خاطره در آستانه روز پرستار از زبان «شهربانو چگینی» یکی از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸