جانباز محمدمهدی موحدیان
جانباز محمدمهدی موحدیان متولد سال 1346 فرزند ابوالقاسم در سال 1366 در سن ا6 سالگی وارد جبهه نبرد حق علیه باطل گردیده و بعد از حضور فعال در چندین عملیات در سال 1367 در عملیات کربلای 5 از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شده است
کد خبر: ۴۴۲۸۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹
خاطراتی از شهید حسینعلی مونسان
کد خبر: ۴۴۲۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷
حال و هوای عجیب فرمانده سپاه رامسر شهید محمد سليمان نژاد پیش از شهادت:
دوست و همسنگر شهيد محمد سليمان نژاد مى گويد: قبل از شروع عمليات به من گفت احمد بيا كنارم بنشين. گفت كفنى دارم كه قسمت هاى از آن را جوشن كبير كامل نوشته ام، مى خواهم هر كدام از ما زودتر شهيد شد، ديگرى را شفاعت كند. من به شوخى به او گفتم: تير به ما نمى خورد. گفت: بيعت مى كنى؟
کد خبر: ۴۴۲۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷
فرمانده شهید خلیل حسن بيكي الله آبادي
شهید خلیل حسن بيكي الله آبادي بيست و هشتم مرداد 1333، در شهرستان يزد به دنيا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم دي 1365، با سمت جانشين فرمانده ستاد تيپ 18 الغدير در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد.
کد خبر: ۴۴۲۶۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۶
یک نکته از هزاران(5 )؛
از آن طرف تپه هشت جنازه را نشانم داد و گفت: هر چه آر پی جی انداختی خورد توی آن هایی که پایین تپه بودند. گلوله ی آخری وسط آن دو نفر خورد که در حال پایین آمدن بودند.آن موقع بود که متوجه مفهوم آن آیه شدم. من فقط شلیک کردم. خدا تیر را هدایت کرد و به هدف زد.
کد خبر: ۴۴۲۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
یک نکته از هزاران(3 )؛
ما چهارده نفر بودیم. شهید آیت شعبانی قبل از اعزام گفته بود :این راه برگشت ندارد. با این گفته اش انتظار داشت عده ای منصرف شوند؛ اما هیچ کس انصراف نداد.
کد خبر: ۴۴۲۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
یک نکته از هزاران(2 )؛
بین راه؛ بچه ها مرا در جلوی بیمارستان کنار دست راننده می بینند؛ دست و پا شکسته و گچ گرفته. چون حالم بد بود، مرا جلو گذاشته بودند تا شاید حالت تنگی نفس و خفگی ام بر طرف شود. یک دفعه متوجه شدم یک نفر مرتب داد می زند:" بابا... بابا..." سرم را برگرداندم پسرم بود مرا از شیشه ماشین دیده و شناخته بود.
کد خبر: ۴۴۲۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۹
یک نکته از هزاران(2 )؛
داشتم سرنگ را می کشیدم تا مواد را وارد سرنگ کنم که ناگهان معده مجروح تحریک شد و نیم خیز شد و بالا آورد روی سر و صورت من ریخت من هم با چشم بسته دنبال چیزی می گشتم تا چشمانم را پاک کنم ؛ از طرفی یک دستم به مریض بود که از تخت نیفتد. بالاخره با مقنعه، صورتم را پاک کردم.
کد خبر: ۴۴۲۱۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
خاطرات شهید عشقعلی قنبری از زبان همرزمش امید اصغری
عشقعلی قنبری، دهم فروردین ۱۳۳۹، در روستای اسفرورین از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. راننده جهادسازندگی بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. سیزدهم آبان ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۴۱۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
امیرحسین حاجی نصیری روایت میکند: یک دفعه دیدم یک تویوتا با سرعت به ما نزدیک میشود. یکی از شیرمردهای نجبای عراقی بود. عجب جرأتی داشت. با ماشین آمده بود جایی که تازه تاو زده بودند.
کد خبر: ۴۴۱۷۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۲
كتاب ،مگر شما ايراني نيستيد
كتاب ،مگر شما ايراني نيستيد ، خاطرات جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس اقاي عباس رييسي بيدگلي روايتگر تصميم خالصانه يك بسيجي نوجوان براي حضور داوطلبانه در عرصه دفاع مقدس است ،اين اثر در مهر ماه سال ۱۳۹۷ درجلسه ديدار نويسندگان عرصه دفاع مقدس كه با حضور مقام معظم رهبري حضرت ايت اله خامنه اي برگزار شده بود معرفي و از نويسنده توسط ان مقام معزز تجليل شد .
کد خبر: ۴۴۱۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
خاطرات ی از آمنه براری همسر شهید حاج حسین بصیر که نوید شاهد مازندران برای نخستین بار آن را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۴۱۶۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
سمت چپمان ارتفاعات 402 قرار داشت. این ارتفاعات برای عراقیها مهم بود. کانالهای بتونی شکلی داشت که به راحتی میشد با موتور از داخل آن رفت و آمد کرد. شیمیایی شهر سومار و شهادت مظلومانهی خیلی از رزمندهها، بهخاطر گرفتن همین ارتفاعات بود.
کد خبر: ۴۴۱۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
برادر آزاده محمدعلی صمدی در تارخ1365/11/11 به دست نیروهای بعثی گرفتار شده و در تاریخ1369/6/5 به آغوش وطن بازگشت.
کد خبر: ۴۴۱۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۰
خاطرات شیرزن خطه گیلانغرب در دوران دفاع مقدس- فرنگیس حیدر پور" قسمت سوم"؛
هفت دلاور را روی خاک، کنار چشمه گذاشتند. منظره ی غمگینی بود هیچ وقت نشده بود که بخواهیم هفت نفر را با هم به خاک بسپاریم. تمام مردم روستا، کنار چشمه، مثل ابر بهار گریه می کردند انگار شب عاشورا بود.
کد خبر: ۴۴۱۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷
خاطره شهید ناصر آقاجانی
شهید ناصر آقاجانی ششم شهريور 1345، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله، سيمانکار بود و مادرش عزت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هفدهم آبان 1361، در موسیان ایلام بر اثر اصابت ترکش به سر توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۴۱۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷
پژوهشگر و نویسنده عرصه ایثار و شهادت سیستان و بلوچستان گفت: خاطرات همسران شهدای مدافع وطن استان در حال گردآوری است.
کد خبر: ۴۴۱۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
کتاب «به رنگ هامون» خاطرات داستانی سردار شهید «علیاکبر میرزایی» از فرماندهان مازندرانی در سپاه سیستان و بلوچستان و رئیس ستاد لشکر41 ثارالله کرمان را روایت میکند.
کد خبر: ۴۴۰۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
شهید "غلامحسین اعظمی گیلان" در بسیاری از عملیات ها با سمت مسئول پرسنلی و جانشین فرماندهی سپاه صحنه فعالانه شرکت کرد. بزرگترین آرزویش شهادت و رسیدن به لقاء الله بود. سرانجام در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه تاجیک گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۰۸۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض
فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
کد خبر: ۴۴۰۶۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵