نورچشمم! پدرت در راه نوکری اباعبدالله الحسین(ع) شهید شد
به گزارش نوید شاهد خراسان جنوبی، شهید محمدتقی رضایی فرزند ذبیح الله، روز دهم فروردین ماه ۱۳۳۹ در روستای تخته جان از توابع شهرستان درمیان متولد و روز بیست و دوم دی ماه ۱۳۶۵ در منطقه خرمشهر به فیض شهادت نایل شد. در این بخش فرازی از وصیت نامه این شهید قهرمان تقدیم می گردد:
وصیت نامه شهید محمدتقی رضایی
........... هم اكنون كه اين وصيت نامه را مى نويسم، خودم را بنده اى حقير و گناهكار در محضر بارىتعالى ميدانم، چون كسانى رهروان انبياء ا... هستند و شهيد مى شوند كه انسانهاى پاك و مخلصى مى باشند و من فكر مى كنم كه از اين صفات فاصله دارم، چون در طول عمر نتوانستم براى اسلام شخصى مفيد باشم و فعاليتى در راه اسلام انجام داده باشم و فرداى قيامت بايد جوابگوی آن باشم، لذا به امر امام عزيز خود به جبهه جنگ رفته تا براى دفاع از جمهورى اسلامى خدمتى به اسلام كرده باشم و اما سفارشى به پدر و مادرم دارم از من و سرنوشتم نهراسيد چونكه خداوند بزرگ پشتيبان ماست ........... پدر و مادرم، در موقعى كه خبر شهادتم را شنيديد دو ركعت نماز شكر بگذاريد ............
حلالم کنید
اى مادر، شيرى كه به من داده اى حلالم كن و از شما حلاليت مى خواهم .
پدر جان، مى دانم كه فراق من بار گران بر دوش شما نهاده است اما اين را هم مى دانم كه قامت استوار مردانه شما را تاب و توان بيش از اين است ........... پدر جان از شما حلاليت مى خواهم .
همسر عزيزم هم اكنون كه به يارى خداوند بزرگ به جبهه مى روم و ترا تنها مى گذارم، از تو معذرت مى خواهم ........... همسرم، اى كه فاطمه وار با زندگى محقرمان ساختى و تمام هم و غم تو در طول زندگى كوتاه و پربارمان در ساده زيستن بود. جاى خالى مرا براى فرزندمان پر كن و بكوش كه فرزندى براى اسلام ببار آورى كه مايه سرافرازى و افتخار باشد و بدان هر لحظه اى كه براى بارور ساختن و پرورش نهال كوچكمان و ثمره زندگى مان مى گذارى، عبادتى بزرگ انجام مى دهى و خداوند بزرگ عوض آن به تو پاداش مى دهد ........
و اما سخنى با كودكم دارم. نور چشم، شعله عشق ديدارت در دلم زبانه مى كشيد و با چشمان زيبا و نگاه معصومت را لبريز از شادى .......... چگونه مي توانستم به سوى تو باز آيم در حالي كه دشمن هر روز ناجوانمردانه بر شهرها و روستاهاى ما مى تاخت و صدها، چون تو را كه براى من عزيز بودند در آغوش مادرانشان به خاك و خون مى كشيد. من در جبهه ماندم و جنگيدم و تا آخرين قطره خون بر ميثاق خود ماندم. باشد فردا بتوانى سربلند و با افتخار بگويى كه پدرت در راه نوكرى اباعبدا... الحسين و امام عصر روحى له الفدا جان باخت. نور چشم، هيچ وقت يادم نمى رود آن دم آخر كه تو را مى خواستم از خودم جدا كنم كه سرنازنين خود را به سينه ام گذاشته بوديد. مثل اينكه خبر داشتيد كه ديگر باباى خود را نخواهيد ديد. نور چشم، خداحافظ. تو را به خداوند بزرگ و ائمه طاهرين مى سپارم.
......... از تمامی اقوام و تمامی اهالی روستا .......... حلاليت مى خواهم ...........
به اميد پيروزى نهايى رزمندگان اسلام
محمد تقى رضائى امضا .........
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی