اوج بندگی ، لباس شهادت
به گزارش نوید شاهد خراسان جنوبی، شهید غلامرضا زمانی، به معناي حقيقي كلمه عاشق شهادت بود. مي توان گفت او بارها شهيد شده بود. خون جوشان و خداجوش، انرژي عظيمي از عشق و ايثار در او ايجاد نموده بود گويا خدا وي را براي مبارزه و استقامت آفريده ، يك لحظه آرام و قرار نداشت. در شوقي شگفت انگیز و باور نكردني غوطه مي خورد. يك لحظه آرامش و نظاره كردن را گناه بزرگي مي دانست. روحش پاره آتش مهار شده اي بود كه هر لحظه مي خواست قفس خويش را بسوزاند. مانند شيري بود که انگار در قفس جسمش گرفتار شده . كرنش با شكوه اين انسان وارسته را مي شد در ارتعاش صدايش، در حرارت گفته هايش، در نيروي فعال و دائم در حركت پيكرش دريافت . روانش نمي توانست در قالب تن آرام بماند. « قالبش داشت از قلب سبكتر مي شد »
تولد و معیشت دنیایی
او روز سوم فروردین سال 1334 در پهنه ي كويري روستاي « محمد آباد » از توابع شهرستان طبس ، در خانواده اي با اخلاص و اهل كار و تلاش چشم به روشناي هستي گشود. سالهاي كودكي را در طبيعت بي آلايش زادگاهش ، در روياهاي شيرين كودكانه بسر آورد. و در هفت سالگي وارد دبستان شد، استعداد خدادادي ، پشتكار و جديتي كه داشت، باعث شد تحصيلات خود را با موفقيت تا مرحله ديپلم ادامه دهد . سپس مدتي را در ژاندارمري به عنوان جوانمرد افتخاري به خدمت مشغول شد. بعد از تشكيل سپاه پاسداران ، اين نهاد را بعنوان سنگري براي خدمت به جامعه و دفاع از ارزشهاي اسلام برگزيد.
غیرت و ایمان
دل عاشق ، جان داغدار ، روح تشنه ، روان اميدوار ، در او قيامتي از غيرت ، ايمان و عشق برانگيخته بود. دلداده اي گم كرده را مي مانست كه به شميم معطر دوست، در بدر كوچه باغهاي عرفان بود، زهر زمان به ياد گل از دست داده اش،گريبان صبوري را با دست هاي اشك و حنجره ي ناله مي دريد. چه بسياري از شبهاي تنهایي و خلوت پارسایي را ، به نمازي دل آويز بر مي خاست. جان خسته را در درگاه خداوند، به سجود مي كشيد.
اوج بندگی ، لباس شهادت
او همگام با چنين احوال زيبایي ، دليرانه در سنگر جهاد گام مي گذاشت و همراه انقلاب به نشر و رشد ارزشها كوشا بود . سلاح بر دوش نهاد و همگام با مبارزان خط مقدم ، به جهاد پرداخت ، او گويا زاده شير و فرزند شمشير بود. چنان شجاعانه به قلب دشمن متجاوز حمله برد كه اعجاب همگان را بر انگيخت . سرانجام در جبهه ي ام رصاص، حین عمليات والفجر 8 و روز بیست و سوم بهمن ماه 1364 ، آتش اشتياق را به ديدار محبوب جهانيان فرو نشاند و در فوران خون طاهر خويش ، راهگشاي همسنگران مبارزش شد.
‹ گرامي باد خاطره ستيزش كه پيكر جواني و تقوي بود ›
زيباست مرگ سرخ تو اي ساقة جوان خوش باد حجله گاه تو از عشق لاله زار
در سوگ تو لباس عزا ؟ اين چه ياوگي ست تا مي دمد صداي تو از ناي چشمه سار
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی