یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی در خراسان جنوبی را گرامی میداریم
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۵
نوید شاهد خراسان جنوبی - در آستانه چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی: یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی در خراسان جنوبی را گرامی میداریم.
به گزارش نوید شاهد خراسان جنوبی،مردم ولایی، اسلام مدار و دوست دار اهل بیت عصمت و طهارت در شرقی ترین نقطه کشور یعنی در خراسان جنوبی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ، 14 شهید والا مقام را تقدیم به اسلام کردند، شهدایی که جزو اولین شهدای انقلاب اسلامی به شمار می روند و توانستند با نثار جانشان در این راه برای همیشه نامشان را در صفحه تاریخ ثبت کنند.
شهید علي سندروس:
شهید علی سندروس در ماه مبارک رمضان سال ۴۳ در خانواده ای متدین در شهرستان بیرجند بدنیا آمد از آنجایی که ماه مبارک رمضان ماه شهادت حضرت علی (ع) و ماه نزول قرآن مجید می باشد شهید علی سندروس نیز از پیروان واقعی علی (ع) بود در دوران تحصیل از کودکی تا دبیرستان از همسالانش باهوش تر و دانش آموز ممتاز مدرسه بود . علی سال اول دبیرستان بود که به فرمان امام خمینی (ره) و ندای رهبرش درس و مدرسه را رها کرد و در راهپیماییهای علیه شاه خائن و اطرافیانش که آمریکایی بودند شعار می داد و اعلامیه های امام(ره) را پخش می کرد.
آیا روزی فرا خواهد رسید که من هم شهید بشوم
مبارزات و راهپیماییها اوج میگرفت و این عشق به شهادت در علی نیز بالا می رفت تا اینکه در ۱۰/۱۰/57 یکی از جوانان شهر بنام محمد تقی خاکشور به شهادت رسید علی از آن روز به بعد بیشتر تمایل به شهید شدن داشت همیشه می گفت آیا روزی فرا خواهد رسید که من مثل شهید خاکشور بر بالای دستان مردم قرار بگیرم و با مرگ خود به آمریکا و شاه خائن و دیگر جنایتکاران نشان دهم که شهادت برای ما از زندگی ننگینی که شما می خواهید بوسیله تمدن بزرگ برای ما به ارمغان بیاورید ، بهتر است و علی به آرزویش رسید و پنج روز قبل از ورود امام (ره) به ایران در روز ۷/11/۵۷ مصادف با ۲۸ صفر سالروز رحلت پيامبر اكرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) در میدان شهدا و مقابل ژاندارمری این شهرستان توسط سر سپردگان رژیم در خون گرمش غلطید و شهید شد شهادت واقعاً لایق او بود زیرا که فرزند پاک و متین و با ایمان خانواده بود.
معلم شهید سید هاشم کوشه ای:
شهید سید هاشم کوشه ای در سال 1327 در بیرجند به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نزاری و سیکل را در هنرستان حرفه ای سپری کرد و پس از دوران سربازی ادامه تحصیل داده و با دریافت مدرک فوق دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد و بعنوان دبیر ورزش در مدارس مشهد مقدس مشغول خدمت شد.
متواضع و صبور بودن وتلاش در دفاع از حق مظلومان از جمله اوصاف این شهید بزرگوار بود و علاوه بر این وی در رشته کشتی به مقامات قهرمانی استانی و کشوری دست یافته بود.
شب قبل از شهادت و وداع با همسر و مادر
کشتار مردم به وسیله رژیم پهلوی چنان وی را آشفته کرده بود که شب قبل از شهادتش وصیت نمود و با دوستان و آشنایانش خداحافظی کرد و در صبح همان روز با همسرش که هنوز ۴۲ روز از مراسم عقدشان بیشتر نگذشته بود و هم چنین با مادرش وداع کرد و خود را سریع به چهار راه شهدای مشهد رساندکه در آنجا عمال رژیم به روی مردم رگبار مسلسل بسته بودند و پس از یکسری درگیری در حین نجات پیرمرد مجروح مورد هدف گلوله قرار گرفت در تاریخ ۱۰/ ۱۰/ ۵۷ در مسیر بیمارستان به دیدار حق شتافت.
شهید سید پرویز حسینی:
شهید پرویز حسینی در سال 1324 در بیرجند متولد شد. او زندگی را با سختی کار و کوشش می گذرانید و نیکوکاری و خوش اخلاقیش زبانزد دوستان و آشنایان بود و با وجود اینکه سواد نداشت اما بخاطر علاقه به اهل بیت و مسائل دینی اشعاری از حفظ داشت و مرثیه خوانی می کرد. در زمان حکومت پهلوی که هیچ کس جرات اظهار عقیده نداشت با شجاعت عکس حضرت امام را جلوی موتورسیکلت خود نصب می کرد.
شجاعت گفتن مرگ بر شاه در مقابل عمال رژیم
او با آغاز انقلاب اسلامی از محل زندگی خود ( کلاته ملا) به درخش و بیرجند می آمد تا در تظاهرات شرکت کند که در تاریخ 5/11/57 که اعتراضات مردمی به اوج خود رسیده بود در مسیر جاده درخش ، بیرجند با اوباش طرفدار شاه برخورد می کند و آنها که تعدادشان زیاد بوده از کمپرسی پیاده می شوند و جلوی شهید را می گیرند و از او می خواهند بگوید مرگ بر خمینی که او با شجاعت می گوید مرگ بر شاه که در این لحظه یکی از اراذل چماق به دست پیچ گوشتی را در گوش شهید می کوبد و آن سید بزرگوار را به شهادت می رساند.
شهید دانش آموز محمد تقی خاکشور:
محمد تقي در مشهد بدنیا آمد. هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که بر اثر حادثه ای از ناحیه دست چپ مجروح شد تا جایی که پزشکان تصمیم داشتند دست او را قطع کنند اما مادرش با رفتن به حرم امام رضا (ع) از آن حضرت درخواست شفاعت پسرش را با بیان این جمله که اگر فرزندم را شفا ندهی شکایت را به مادرتان حضرت زهرا (س) خواهم نمود می کند . شب همان روز همسایه ایشان خواب می بیند که کنار ضریح حضرت نشسته و آقا امام رضا (ع) شیشه ای دارد به او می دهد و می فرمایند این داروها را به فلانی بده و بگو شکایت ما را به مادرمان حضرت زهرا (س) نكند. از آن موقع به بعد دست محمد تقی خوب شد و شفا گرفت او تحصیلاتش را تا سال سوم دبیرستان در اصفهان گذراند و در سال ۵۷ برای ادامه تحصیل به بیرجند مراجعه نمود در تاریخ 10/10/57 در جایی که همگام با مردم انقلابی بیرجند در راهپیمایی شرکت نموده بود به ضرب گلوله مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسید.
شهید محمد علی راستگو مقدم:
این شهید بزرگوار در سال ۱۳۱۲ در بیرجند متولد شد که بعد از دوران طفولیت به همراه پدر در مغازه کفاشی به کار مشغول شد. و در سن ۱۷ سالگی به طرفداری از مصدق پرداخت که در همین دوران دستگیر و مدت یکسال به خواف تبعید شد و یک ماه را نیز در سیاهچاله های رژیم شاه گذراند و پس از رهایی از زندان مدتی شغلش را تغییر داد و به فروش لوازم التحریر پرداخت. او یکی از سرشناسان بازار بود و بزرگ فامیل خود نیز به شمار می رفت که با آغاز حرکات انقلاب در تظاهرات و راهپمایی ها شرکت می کرد که در نهایت در تاریخ 28/8/57 در روز عید غدیر در راهپیمایی علیه نظام در بیرجند توسط عمال رژیم شناسایی و به محض ورود به منزل دستگیر و روانه شهربانی شد و در آنجا مورد شکنجه مامورین قرار گرفت که در اثر این حرکات وحشیانه دچار سکته قلبی شد و به شهادت رسید.
هم چنین فرزند برومندش هادی نیز در سال ۶۶ در جبهه های جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
شهید محمود سورگی و شهادتش در ۲۲ بهمن ماه:
شهید محمود سورگی در سال 1340 در روستای سورگ بدنیا آمد و بدلیل شرایط دشوار مالی خانواده ها در آن دوران به هنر قالی بافی روی آورد. در دوران انقلاب شوری در وجودش ایجاد می شود که او را شیفته امام(ره) می کند و برای شرکت در راهپیمایی هر روز روانه شهر می شود و اینگونه در میان جمعیت خروشان به آرامش دست می یابد و وقتی دیگر تاب ماندن در روستا برایش باقی نماند به بیرجند نقل مکان می کند و در راهپیمایی ۲۲ بهمن توسط ارتشیان مزدور و وابسته به رژیم مورد ضرب وشتم قرار می گیرد و هنگامی که مجروح بر زمین افتاده بود سینه پاکش هدف گلوله خائنی قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید محمود میری:
شهید محمود میری در سال ۱۳۱۲ در روستای خونیک در۳۰ کیلومتری شهرستان بیرجند به دنیا آمد و در ۵ سالگی پدرش را از دست داد و درهمان زمان برای کار به همراه مادرش به بیرجند آمد. بدلیل فقر مالی از تحصیل محروم و برای تامین معاش زندگی شروع به کار دریک مغازه کفاشی کرد و چون علاقه چندانی به شغل کفاشی نداشت آن را تغییر به خوار و بار فروشی داد. دردوران شکوهمند انقلاب ، و در هنگام اوج گرفتن تظاهرات، در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه حکومت ستمشاهی شرکت بسیار فعال داشت طوریکه مورد شناسایی ساواک و عوامل رژیم قرارگرفت. درتاریخ ۵/۱۱/۵۷ كه چماقداران جهت سرکوب وترساندن مردم به شهر بیرجند آمده بودند و شروع به آزار و اذیت مردم وغارت اموال آنها کردند، در این گیر و دار شهید جلوی درب مغازه در حال خالی کردن بار از ماشین به داخل مغازه بود که چماقداران از او می خواهند که شعار برضد انقلاب بگوید ولی او قبول نمی کند، آنها با چوب ضربه محکمی به سر ایشان می زنند. شهید بیهوش برروی زمین می افتد و چماقداران بار و مغازه را غارت می کنند. او پس از به هوش آمدن به منزل می رود امابر اثرضربه مغزی که به سر ایشان وارد شده، سردرد های ایشان وخیم می شود .چندین بار به تهران و مشهد و … برای معالجه می رود اما فایده ای ندارد تا اینکه برای آخرین بار به مشهد می روند ایشان در حرم امام رضا(ع) با گریه فراوان از امام خداحافظی کرده و می گوید برای آخرین بار نزدت هستم بعد از کمی استراحت به بیمارستان قائم مشهد می رود درآنجا بستری می شود از سر او عکس می گیرند اما قبل از اینکه نتیجه ها مشخص شود شهید محمد میری در تاریخ 11/12/62 به شهات می رسند.
شهید داوود مومنی:
شهید داوود مومنی متولد شهرستان فردوس است که در ایام پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ حضور فعالی در عرصه های تظاهرات داشته و همیشه تلاشش کمک به زخمی ها و مجروحین تظاهرات وانتقالشان به بیمارستان بوده است که در یکی از همین قرارها وقتی برای کمک به مجروحین به خیابان مراجعه می کند در روبروی شرکت نفت مورد اصابت گلوله قرار گرفته که روز بعد از آن به فیض شهادت نائل می شود.
شهید غلامحسین محب راد:
این شهید بزرگوار در سال 1327 در فردوس بدنیا آمد و توانست مدرک دیپلمش را اخذ کند و مدتی در گرگان زندگی کرد و مرتب در مساجد بر علیه نظام سخنرانی می کرد و برای نشر اعلامیه های امام(ره) به تهران رفت و آمد داشت و از شهادت در این راه بعنوان افتخار یاد می کرد. شب نهم بهمن ۵۷ که گویی به او الهام شده بود فردا به آرزویش خواهد رسید از همسرش یک لباس مشکی و دو عدد پرچم مشکی درخواست می کند و فردای آن شب غسل شهادت کرده و لباس مشکی بر تن کرد و یکی از پرچم ها را بر سر در خانه و دیگری را بر در مغازه اش وصل نمود و بر همه عیان ساخته بود که دیگر برگشتی در کار نیست . این شهید بزرگوار در موقع سرنگونی مجسمه شاه مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و بعد از ۹ روز بستری بودن در بیمارستان به شهادت می رسد.
من نوکری این دولت را نخواهم کرد
همسر شهید در یک خاطره از ایشان می گوید: به شهید می گفتم شما که فوق دیپلم هستید و برای شما در پست های دولتی کار هست پس چرا به شغل آزاد ( فروش لوازم یدکی ماشین) می پردازید؟ ایشان در جواب گفتند : من نوکری این دولت را نمی کنم.
شهید محمد نصیری زاده:
این شهید بزرگوار در سال ۱۳۱۱ در قاین بدنیا آمد که در دوران ستم شاهی و ایام منتهی به پیروزی انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و با وجود اینکه از نعمت خواندن و نوشتن محروم بود بدلیل ممارست با قرآن این نور بر جان و دلش تابیده شد و در تاریخ 22/9/57 در تظاهرات خیابانی بدست مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسید.
شهید سید محمد علی ریاحی:
این شهید بزرگوار نیز در سال ۱۳۴۰ در شهرستان قاین متولد شد که بعد از تحصیلات ابتدایی برای کمک به معاش خانواده مشغول بکار مکانیکی و سپس رانندگی شد و با اوج گیری مبارزات دوران انقلاب براثر درگیری با مزدوران پهلوی در ۲۲ دی ماه سال ۵۷ مجروح و بعد از چند روزبستری شدن در بیمارستان با لبی تشنه چون جدش امام حسین (ع) به شهادت رسید .
شهید غلامعلی لاخی:
این شهید دوران انقلاب اسلامی در سال 1336 در شهرستان قاین متولد شد که بعد از گذراندن دوران کودکی به شغل دامداری و کشاورزی مشغول شد و در دوران انقلاب اسلامی به پخش و نشر اعلامیه و نوشتن شعارهای دیواری علیه نظام پهلوی میپرداخت و هنگامی که نیروگاه برق از دست ایادی رژیم خارج شده بود در تاریخ ۲۸ بهمن ماه ۵۷ برای نگهبانی به آنجا رفت که در همان محل به شهادت می رسد.
شهید محمد صبیانی:
شهید محمد صبیانی در سال ۱۳۱۶ در شهرستان قاین متولد شد و بدلیل علاقه به کارهای فنی پیشه لوازم اتومبیل فروشی را در پیش گرفت.
وی اخلاقی نیکو داشت و در تمام مراسمات و تظاهرات دوران پیروزی انقلاب مشارکت فعالی داشت و در ۲۲ دی ماه ۵۷ در مراسم تظاهرات به شهادت رسید که پیکر مطهرش در مشهد مقدس به خاک سپرده شد.
شهید سيد حسين مهدوي الحسيني:
وی در سال 1336 خورشیدی، در خانواده آیتا... سید علی مهدوی الحسینی در قاین متولد شد. در 7 سالگی پدرش به رحمت ایزدی پیوست. تحصیلات ابتدایی و سپس متوسطه را تا سوم دبیرستان در زادگاهش گذراند و چون از دانشآموزان ممتاز دوران تحصیل بود در دبیرستان علم پذیرفته شد، وی همزمان در دانشسرای قوچان نیز پذیرفته شد که با توصیه زنده یاد مرحوم آذری در رشته ریاضی در دبیرستان علم تحصیل و پس از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور در رشته مهندسی ارتباطات دانشگاه تهران قبول شد.
وی در سال 57 پس از اوجگیری قیام مردم و تعطیلی دانشگاه به قاین آمد و مردم را به مبارزه با رژیم تشویق میکرد كه در22 آذر 57 به هنگام تظاهرات علیه رژیم ستمگر شاهنشاهی به شهادت رسید.
شهید علي سندروس:
شهید علی سندروس در ماه مبارک رمضان سال ۴۳ در خانواده ای متدین در شهرستان بیرجند بدنیا آمد از آنجایی که ماه مبارک رمضان ماه شهادت حضرت علی (ع) و ماه نزول قرآن مجید می باشد شهید علی سندروس نیز از پیروان واقعی علی (ع) بود در دوران تحصیل از کودکی تا دبیرستان از همسالانش باهوش تر و دانش آموز ممتاز مدرسه بود . علی سال اول دبیرستان بود که به فرمان امام خمینی (ره) و ندای رهبرش درس و مدرسه را رها کرد و در راهپیماییهای علیه شاه خائن و اطرافیانش که آمریکایی بودند شعار می داد و اعلامیه های امام(ره) را پخش می کرد.
آیا روزی فرا خواهد رسید که من هم شهید بشوم
مبارزات و راهپیماییها اوج میگرفت و این عشق به شهادت در علی نیز بالا می رفت تا اینکه در ۱۰/۱۰/57 یکی از جوانان شهر بنام محمد تقی خاکشور به شهادت رسید علی از آن روز به بعد بیشتر تمایل به شهید شدن داشت همیشه می گفت آیا روزی فرا خواهد رسید که من مثل شهید خاکشور بر بالای دستان مردم قرار بگیرم و با مرگ خود به آمریکا و شاه خائن و دیگر جنایتکاران نشان دهم که شهادت برای ما از زندگی ننگینی که شما می خواهید بوسیله تمدن بزرگ برای ما به ارمغان بیاورید ، بهتر است و علی به آرزویش رسید و پنج روز قبل از ورود امام (ره) به ایران در روز ۷/11/۵۷ مصادف با ۲۸ صفر سالروز رحلت پيامبر اكرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) در میدان شهدا و مقابل ژاندارمری این شهرستان توسط سر سپردگان رژیم در خون گرمش غلطید و شهید شد شهادت واقعاً لایق او بود زیرا که فرزند پاک و متین و با ایمان خانواده بود.
معلم شهید سید هاشم کوشه ای:
شهید سید هاشم کوشه ای در سال 1327 در بیرجند به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نزاری و سیکل را در هنرستان حرفه ای سپری کرد و پس از دوران سربازی ادامه تحصیل داده و با دریافت مدرک فوق دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد و بعنوان دبیر ورزش در مدارس مشهد مقدس مشغول خدمت شد.
متواضع و صبور بودن وتلاش در دفاع از حق مظلومان از جمله اوصاف این شهید بزرگوار بود و علاوه بر این وی در رشته کشتی به مقامات قهرمانی استانی و کشوری دست یافته بود.
شب قبل از شهادت و وداع با همسر و مادر
کشتار مردم به وسیله رژیم پهلوی چنان وی را آشفته کرده بود که شب قبل از شهادتش وصیت نمود و با دوستان و آشنایانش خداحافظی کرد و در صبح همان روز با همسرش که هنوز ۴۲ روز از مراسم عقدشان بیشتر نگذشته بود و هم چنین با مادرش وداع کرد و خود را سریع به چهار راه شهدای مشهد رساندکه در آنجا عمال رژیم به روی مردم رگبار مسلسل بسته بودند و پس از یکسری درگیری در حین نجات پیرمرد مجروح مورد هدف گلوله قرار گرفت در تاریخ ۱۰/ ۱۰/ ۵۷ در مسیر بیمارستان به دیدار حق شتافت.
شهید سید پرویز حسینی:
شهید پرویز حسینی در سال 1324 در بیرجند متولد شد. او زندگی را با سختی کار و کوشش می گذرانید و نیکوکاری و خوش اخلاقیش زبانزد دوستان و آشنایان بود و با وجود اینکه سواد نداشت اما بخاطر علاقه به اهل بیت و مسائل دینی اشعاری از حفظ داشت و مرثیه خوانی می کرد. در زمان حکومت پهلوی که هیچ کس جرات اظهار عقیده نداشت با شجاعت عکس حضرت امام را جلوی موتورسیکلت خود نصب می کرد.
شجاعت گفتن مرگ بر شاه در مقابل عمال رژیم
او با آغاز انقلاب اسلامی از محل زندگی خود ( کلاته ملا) به درخش و بیرجند می آمد تا در تظاهرات شرکت کند که در تاریخ 5/11/57 که اعتراضات مردمی به اوج خود رسیده بود در مسیر جاده درخش ، بیرجند با اوباش طرفدار شاه برخورد می کند و آنها که تعدادشان زیاد بوده از کمپرسی پیاده می شوند و جلوی شهید را می گیرند و از او می خواهند بگوید مرگ بر خمینی که او با شجاعت می گوید مرگ بر شاه که در این لحظه یکی از اراذل چماق به دست پیچ گوشتی را در گوش شهید می کوبد و آن سید بزرگوار را به شهادت می رساند.
شهید دانش آموز محمد تقی خاکشور:
محمد تقي در مشهد بدنیا آمد. هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که بر اثر حادثه ای از ناحیه دست چپ مجروح شد تا جایی که پزشکان تصمیم داشتند دست او را قطع کنند اما مادرش با رفتن به حرم امام رضا (ع) از آن حضرت درخواست شفاعت پسرش را با بیان این جمله که اگر فرزندم را شفا ندهی شکایت را به مادرتان حضرت زهرا (س) خواهم نمود می کند . شب همان روز همسایه ایشان خواب می بیند که کنار ضریح حضرت نشسته و آقا امام رضا (ع) شیشه ای دارد به او می دهد و می فرمایند این داروها را به فلانی بده و بگو شکایت ما را به مادرمان حضرت زهرا (س) نكند. از آن موقع به بعد دست محمد تقی خوب شد و شفا گرفت او تحصیلاتش را تا سال سوم دبیرستان در اصفهان گذراند و در سال ۵۷ برای ادامه تحصیل به بیرجند مراجعه نمود در تاریخ 10/10/57 در جایی که همگام با مردم انقلابی بیرجند در راهپیمایی شرکت نموده بود به ضرب گلوله مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسید.
شهید محمد علی راستگو مقدم:
این شهید بزرگوار در سال ۱۳۱۲ در بیرجند متولد شد که بعد از دوران طفولیت به همراه پدر در مغازه کفاشی به کار مشغول شد. و در سن ۱۷ سالگی به طرفداری از مصدق پرداخت که در همین دوران دستگیر و مدت یکسال به خواف تبعید شد و یک ماه را نیز در سیاهچاله های رژیم شاه گذراند و پس از رهایی از زندان مدتی شغلش را تغییر داد و به فروش لوازم التحریر پرداخت. او یکی از سرشناسان بازار بود و بزرگ فامیل خود نیز به شمار می رفت که با آغاز حرکات انقلاب در تظاهرات و راهپمایی ها شرکت می کرد که در نهایت در تاریخ 28/8/57 در روز عید غدیر در راهپیمایی علیه نظام در بیرجند توسط عمال رژیم شناسایی و به محض ورود به منزل دستگیر و روانه شهربانی شد و در آنجا مورد شکنجه مامورین قرار گرفت که در اثر این حرکات وحشیانه دچار سکته قلبی شد و به شهادت رسید.
هم چنین فرزند برومندش هادی نیز در سال ۶۶ در جبهه های جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
شهید محمود سورگی و شهادتش در ۲۲ بهمن ماه:
شهید محمود سورگی در سال 1340 در روستای سورگ بدنیا آمد و بدلیل شرایط دشوار مالی خانواده ها در آن دوران به هنر قالی بافی روی آورد. در دوران انقلاب شوری در وجودش ایجاد می شود که او را شیفته امام(ره) می کند و برای شرکت در راهپیمایی هر روز روانه شهر می شود و اینگونه در میان جمعیت خروشان به آرامش دست می یابد و وقتی دیگر تاب ماندن در روستا برایش باقی نماند به بیرجند نقل مکان می کند و در راهپیمایی ۲۲ بهمن توسط ارتشیان مزدور و وابسته به رژیم مورد ضرب وشتم قرار می گیرد و هنگامی که مجروح بر زمین افتاده بود سینه پاکش هدف گلوله خائنی قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید محمود میری:
شهید محمود میری در سال ۱۳۱۲ در روستای خونیک در۳۰ کیلومتری شهرستان بیرجند به دنیا آمد و در ۵ سالگی پدرش را از دست داد و درهمان زمان برای کار به همراه مادرش به بیرجند آمد. بدلیل فقر مالی از تحصیل محروم و برای تامین معاش زندگی شروع به کار دریک مغازه کفاشی کرد و چون علاقه چندانی به شغل کفاشی نداشت آن را تغییر به خوار و بار فروشی داد. دردوران شکوهمند انقلاب ، و در هنگام اوج گرفتن تظاهرات، در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه حکومت ستمشاهی شرکت بسیار فعال داشت طوریکه مورد شناسایی ساواک و عوامل رژیم قرارگرفت. درتاریخ ۵/۱۱/۵۷ كه چماقداران جهت سرکوب وترساندن مردم به شهر بیرجند آمده بودند و شروع به آزار و اذیت مردم وغارت اموال آنها کردند، در این گیر و دار شهید جلوی درب مغازه در حال خالی کردن بار از ماشین به داخل مغازه بود که چماقداران از او می خواهند که شعار برضد انقلاب بگوید ولی او قبول نمی کند، آنها با چوب ضربه محکمی به سر ایشان می زنند. شهید بیهوش برروی زمین می افتد و چماقداران بار و مغازه را غارت می کنند. او پس از به هوش آمدن به منزل می رود امابر اثرضربه مغزی که به سر ایشان وارد شده، سردرد های ایشان وخیم می شود .چندین بار به تهران و مشهد و … برای معالجه می رود اما فایده ای ندارد تا اینکه برای آخرین بار به مشهد می روند ایشان در حرم امام رضا(ع) با گریه فراوان از امام خداحافظی کرده و می گوید برای آخرین بار نزدت هستم بعد از کمی استراحت به بیمارستان قائم مشهد می رود درآنجا بستری می شود از سر او عکس می گیرند اما قبل از اینکه نتیجه ها مشخص شود شهید محمد میری در تاریخ 11/12/62 به شهات می رسند.
شهید داوود مومنی:
شهید داوود مومنی متولد شهرستان فردوس است که در ایام پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ حضور فعالی در عرصه های تظاهرات داشته و همیشه تلاشش کمک به زخمی ها و مجروحین تظاهرات وانتقالشان به بیمارستان بوده است که در یکی از همین قرارها وقتی برای کمک به مجروحین به خیابان مراجعه می کند در روبروی شرکت نفت مورد اصابت گلوله قرار گرفته که روز بعد از آن به فیض شهادت نائل می شود.
شهید غلامحسین محب راد:
این شهید بزرگوار در سال 1327 در فردوس بدنیا آمد و توانست مدرک دیپلمش را اخذ کند و مدتی در گرگان زندگی کرد و مرتب در مساجد بر علیه نظام سخنرانی می کرد و برای نشر اعلامیه های امام(ره) به تهران رفت و آمد داشت و از شهادت در این راه بعنوان افتخار یاد می کرد. شب نهم بهمن ۵۷ که گویی به او الهام شده بود فردا به آرزویش خواهد رسید از همسرش یک لباس مشکی و دو عدد پرچم مشکی درخواست می کند و فردای آن شب غسل شهادت کرده و لباس مشکی بر تن کرد و یکی از پرچم ها را بر سر در خانه و دیگری را بر در مغازه اش وصل نمود و بر همه عیان ساخته بود که دیگر برگشتی در کار نیست . این شهید بزرگوار در موقع سرنگونی مجسمه شاه مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و بعد از ۹ روز بستری بودن در بیمارستان به شهادت می رسد.
من نوکری این دولت را نخواهم کرد
همسر شهید در یک خاطره از ایشان می گوید: به شهید می گفتم شما که فوق دیپلم هستید و برای شما در پست های دولتی کار هست پس چرا به شغل آزاد ( فروش لوازم یدکی ماشین) می پردازید؟ ایشان در جواب گفتند : من نوکری این دولت را نمی کنم.
شهید محمد نصیری زاده:
این شهید بزرگوار در سال ۱۳۱۱ در قاین بدنیا آمد که در دوران ستم شاهی و ایام منتهی به پیروزی انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و با وجود اینکه از نعمت خواندن و نوشتن محروم بود بدلیل ممارست با قرآن این نور بر جان و دلش تابیده شد و در تاریخ 22/9/57 در تظاهرات خیابانی بدست مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسید.
شهید سید محمد علی ریاحی:
این شهید بزرگوار نیز در سال ۱۳۴۰ در شهرستان قاین متولد شد که بعد از تحصیلات ابتدایی برای کمک به معاش خانواده مشغول بکار مکانیکی و سپس رانندگی شد و با اوج گیری مبارزات دوران انقلاب براثر درگیری با مزدوران پهلوی در ۲۲ دی ماه سال ۵۷ مجروح و بعد از چند روزبستری شدن در بیمارستان با لبی تشنه چون جدش امام حسین (ع) به شهادت رسید .
شهید غلامعلی لاخی:
این شهید دوران انقلاب اسلامی در سال 1336 در شهرستان قاین متولد شد که بعد از گذراندن دوران کودکی به شغل دامداری و کشاورزی مشغول شد و در دوران انقلاب اسلامی به پخش و نشر اعلامیه و نوشتن شعارهای دیواری علیه نظام پهلوی میپرداخت و هنگامی که نیروگاه برق از دست ایادی رژیم خارج شده بود در تاریخ ۲۸ بهمن ماه ۵۷ برای نگهبانی به آنجا رفت که در همان محل به شهادت می رسد.
شهید محمد صبیانی:
شهید محمد صبیانی در سال ۱۳۱۶ در شهرستان قاین متولد شد و بدلیل علاقه به کارهای فنی پیشه لوازم اتومبیل فروشی را در پیش گرفت.
وی اخلاقی نیکو داشت و در تمام مراسمات و تظاهرات دوران پیروزی انقلاب مشارکت فعالی داشت و در ۲۲ دی ماه ۵۷ در مراسم تظاهرات به شهادت رسید که پیکر مطهرش در مشهد مقدس به خاک سپرده شد.
شهید سيد حسين مهدوي الحسيني:
وی در سال 1336 خورشیدی، در خانواده آیتا... سید علی مهدوی الحسینی در قاین متولد شد. در 7 سالگی پدرش به رحمت ایزدی پیوست. تحصیلات ابتدایی و سپس متوسطه را تا سوم دبیرستان در زادگاهش گذراند و چون از دانشآموزان ممتاز دوران تحصیل بود در دبیرستان علم پذیرفته شد، وی همزمان در دانشسرای قوچان نیز پذیرفته شد که با توصیه زنده یاد مرحوم آذری در رشته ریاضی در دبیرستان علم تحصیل و پس از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور در رشته مهندسی ارتباطات دانشگاه تهران قبول شد.
وی در سال 57 پس از اوجگیری قیام مردم و تعطیلی دانشگاه به قاین آمد و مردم را به مبارزه با رژیم تشویق میکرد كه در22 آذر 57 به هنگام تظاهرات علیه رژیم ستمگر شاهنشاهی به شهادت رسید.
X Share
برچسب ها
مطالب مرتبط
نظر شما