نجواهای صادقانه
وصیت نامه شهید غلامحسین خلیلی
........ پدر و مادر عزیزم اینک که وصیت نامه ام را می نویسم در زیر آفتاب گرم و سوزان سومار در زیر گلوله های دشمن به سر می برم.
نجواهای صادقانه
پدر و مادر مهربانم چه شبها که در کنار هم تا صبح بیدار ماندیم و چه خون دلها که برایم خوردی. مادر مهربانم شیرت را بر من حلال کن و از من راضی باش که رضای تو رضای خداوند است و بعد از مرگم ناراحت مباش. درست است که مرگ فرزند بسیار جان سوز است و هیچ مادری طاقت دوری فرزندش را ندارد، اما مادر همین که به جبهه می رسم، یک نفر مرا در خواب و بیداری صدا می زند. صدای راستین همراه با مهر و محبت مرا می خواند و من نمی توانم جوابش را ندهم. مادرم راضی نیستم که برایم گریه کنی و یا خدای نکرده گریبان چاک کنی و بر سر و سینه بزنی. می دانی که به شما خیلی علاقه مند بودم .......
پدر عزیزم دوری از فرزند باعث نشود که خدایی ناکرده کمرتان خم بشود و از شما ممنونم که نام مرا غلامحسین گذاشتید و حسین هم به زودی مرا خواهد پذیرفت. پدر عزیزم هرگاه فراغ از فرزندت باعث گریه در شما شود، یادی از کودکان اباعبدالله کنید و برای آنها اشک بریزید.
صبر برای شهادت
خواهرانم ....... همانگونه که زینبوار زندگی کردهاید بعد از من هم زینبوار زندگی کنید و حجابتان را حفظ کنید، چرا که سیاهی چادرهای شما رنگینتر از خون سرخ من است ........
برادر عزیزم ...... درست است که تحمل دوری برادرت برایت مشکل خواهد بود اما شما باید بیش از همیشه صبور باشید و نگذارید که پدر و مادر احساس بی غلامحسین بودن را نمایند .......
پدر و مادر عزیزم مجدد سفارش می کنم برای من گریه نکنید که مولایم حسین از من نرنجد ........ اگر کسی از من بدی دیده است به بزرگواری خودش مرا حلال کند .......
منبع: اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی