روز جمعه، روز عروجش بود
اشتغال به کار در تهران
اسماعیل برای جستجوی کار و کمک به معیشت خانواده، مجبور به ترک روستا شده و به تهران رفت. در آنجا به شغل نانوایی مشغول گردید. با شروع اعتراضهای مردمی نسبت به حکومت منحوس پهلوی و آغاز انقلاب اسلامی، ایشان نیز همانند مردم جان برکف و انقلابی، در تظاهرات شرکت فعالی داشت و بعد از پیروزی اسلام بر طاغوت و با شروع جنگ تحمیلی و درگیری ضد انقلابیون کردستان، جهت مقابله با آنها ثبت نام نمود تا در جنگ با ایشان سهیم باشد، منتهی به دلایل متفاوت نتوانست به کردستان برود. در مدت اقامت خویش در تهران، عضو فعال بسیج شد و در برنامه های آنها شرکت جست. او در گشت و نگهبانی بسیج همکاری می کرد.
شادمان از حضور در جبهه و شهادت
اسماعیل از اینکه نتوانسته بود تا به حال به جبهه برود، افسوس میخورد. بعد از تلاشهای بسیار، بالاخره با خوشحالی هرچه تمامتر، قدم به سرزمین خون و ایثار گذاشت و راهی جبهه شد. او سرانجام روز چهاردهم خردادماه 1361 در رودخانه کرخه و نزدیک منطقه سوسنگرد به فیض شهادت نایل گردید و لباس پوسیده دنیایی را از تن خارج کرد.
شب جمعه بود که در دعای روحبخش کمیل با همسنگران خویش خلوت نمود و همان شب گویا خواب شهادتش را دید و روز جمعه ملکوتی شد. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی