خادم الحسین جبهه های جنگ

شهید خاکساری مقدم از همان اوان کودکی در هیئت مذهبی سادات الحسینی با عنوان خادم الحسین توفیق خدمت یافت و به گفته پدرشان، چون ایشان بسیار ارادتمند به اهل بیت عصمت و طهارت بود، نسبت به احکام دین مقدس اسلام و خانواده پیامبر (ص) علاقه وافری داشت، به ویژه در مراسم هیئت محترم سادات الحسینی به طور مداوم شرکت می نمود. گوشت و پوست وی با محبت اهل بیت علیهم السلام به خصوص حضرت فاطمه (س) عجین شده بود.

حرکتهای انقلابی و مستعد در تحصیل علم

دوران پیروزی انقلاب اسلامی، با سعی و تلاش فعالانه در راهپیمایی ها و عزاداری امام حسین (ع) و پایگاه های بسیج شرکت نموده و همیشه حضور مستمر داشت. وضعیت تحصیلی ایشان در سطح مطلوب بود، به طوری که تمامی معلمان و مدیران نسبت به وی رضایت و عنایت خاص داشتند و به کرات موجبات تحسین و تشویق او از طرف مدرسه فراهم شد. پس از اخذ دیپلم در سال 1363 از طریق آزمون سراسری در مرکز تربیت معلم شهید مفتح فردوس، در رشته آموزش ابتدایی پذیرفته شد و به ادامه تحصیل پرداخت. چون به قرآن و دعا و راز و نیاز علاقه زیادی داشت، در مرکز تربیت معلم، یکی از برگزارکنندگان فعال دعای شریف توسل و کمیل و سایر مراسم مذهبی بود.

حضور در صحنه های نبرد

با توجه به اینکه ایشان همیشه در پی فرصت برای حضور در جبهه های نبرد بود، دوران تربیت معلم را بهترین زمان برای عزیمت به جبهه تشخیص داد و در سال دوم تحصیلش، روز پنجم دی ماه 1364 با سایر دوستانش، عازم میادین نبرد شد.

در یکی از نامه های شهید آمده است: «من که پدرم حسین و مادرم فاطمه است و از سلاله ائمه معصومین می باشم، باید مانند علی اکبر امام حسین (ع) پا به میدان نبرد گذارم. چون او بجنگم و چون او در راه حسین (ع) به شهادت برسم و می دانم که شما هم صبر پیشه می کنید و می دانید که دیر یا زود باید از این دنیای مادی پا به عرصه پهناور بگذاریم. چه بهتر که در راه خدا و با هدف و آشنایی کامل این راه را بپیماییم. برای ما ننگ است که در رختخواب ذلت بمیریم » و نیز در همان نامه افزوده است « تا انسان در این منطقه حاضر نشود واقعیت را درک نمی کند و چون واقعیت را درک نمود میل بازگشت به خانه های راحت را ندارد. امیدوارم خوشحال باشید که توانستید فرزندی را به این سن و سال برسانید و در راه اسلام تقدیم کنید. ان شاءالله خداوند قبول نماید و اجر آن را در جهان آخرت که همانا منزل ابدی تمام انسان هاست عطا نماید. امیدوارم خداوند به شما صبر و اجر بدهد.»

خاطره یکی از همرزمان شهید

یکی از همرزمان شهید در خاطراتش می گوید: فرمانده شب عملیات والفجر 8 ، همه رزمندگان را خواست و گفت سه گروه را در جمع خود نمی پذیرم. آنانکه دل به دنیا بسته اند و از آن نمی توانند صرف نظر کنند، کسانی که از حمله دشمن هراس به دل دارند و آنانکه تجربه کافی برای عملیات ندارند. کسانی که اولین بار اعزام شده اند می توانند در عملیات شرکت نکنند. هر کس داوطلب است دست هایش را خضاب کند. شهید خاکساری مقدم، با آنکه اولین بار اعزام شده بود اعلام آمادگی کرد و گفت: من یکی از اولاد امام حسین (ع) هستم و خون جدّم در رگ های من جریان دارد. و با نوحه سرایی رزمندگان دیگر را تحت تأثیر قرار داد.

عملیات والفجر8 میعادگاه سید محمد

دانشجوی شهید سید محمد خاکساری مقدم، بعد از اینکه تلاش های خالصانه، مجاهدت ها و رشادت های زیادی از خویش نشان داد، حین عملیات والفجر 8 یعنی روز بیستم و یکم بهمن ماه 1364 در منطقه عملیاتی ام الرصاص، در حالی که داخل سنگر مشغول ادای فریضه نماز بود، مجروح گردید و پس از انتقال به بیمارستان صحرایی در منطقه، به علت شدت جراحات وارده، روح ملکوتی اش پرواز به سمت معبود را آغاز و عاشقانه به سوی دوست رفت. پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه در گلزار شهدای بشرویه مأوا گرفت. يادش گرامی و راهش پر رهرو.

منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی