شهید قلاویزان
شهید مهدی ثنایی فر به تاریخ 25/11/1344 در روستای ارسک از توابع شهرستان بشرویه، در خانواده ای متدین و معتقد که با امر کشاورزی گذران زندگی می کردند، دیده به جهان گشود. مهدی از همان ابتدای کودکی که شروع به سخن گفتن نمود، با شیرین زبانی هایش، هوش برتر خود را به همگان نشان می داد. هرچه بیشتر رشد می کرد باهوش تر می شد. دوران طفولیتش با سخنانی نغز، موجب خوشحالی و تعجب والدینش را فراهم می کرد.
درسن 6 سالگی وارد دبستان شد و شاگردی ممتاز بود. از همان کودکی نسبت به مسائل دینی و اسلامی توجه می کرد و گویا نوری از اسلام و دینداری در قلبش جا گرفته بود. او درجلسات مذهبی حضور داشت و نمازش را در مسجد می خواند. زمانی که دوران ابتدائی را به پایان رساند، چون علاقه زیادی به روحانیت و دروس مذهبی داشت، با تعدادی از همکلاسیهایش تصمیم گرفت که وارد حوزه شده و دروس طلبگی را تلمذ نماید ولی ازآنجایی که در زمان پهلوی روحانیت مورد آزار واذیت قرارداشتند و از طرفی روحانی نماهای رژیم در مناطق مختلف با تبلیغات سوء افراد را از رفتن به حوزه های علمیه و یادگیری دروس دینی باز می داشتند، او نیز از رفتن به حوزه منصرف شد.
دوران راهنمایی را درحالی آغاز نمود که همزمان با جوش و خروش مردمی برضد رژیم پهلوی بود، سال دوم راهنمایی با مردم انقلابی همنوا شده و در راهپیمائیها شرکت می کرد. اطلاعیه ها و اعلامیه های حضرت امام(ره) را مطالعه نموده و همیشه سعی می کرد به آنها جامه عمل بپوشد. بعدازپیروزی انقلاب درس خود را تا پایان متوسطه ادامه داد و مسجد را به عنوان پایگاهی مستحکم برای تربیتهای دینی و اخلاقی قرار داده و در همه مجالس مذهبی بطور فعال شرکت می کرد. در همین ایام به علت نبودن پایه های آخر متوسطه در روستا، مجبور شد برای ادامه تحصیل به فردوس رفته و در آنجا مشغول به تحصیل شود. او با ورود به فردوس، با بسیج ارتباط برقرار نمود و وارد بسیج شد. بسیاری از شبها را در بسیج به فعالیتهای انقلابی می پرداخت. سال 1359 که اولین سال ورود او به فردوس بود، علیرغم سن کمی که داشت، پس از جلب رضایت والدین، از طریق بسیج فردوس برای گذراندن دوره آموزش نظامی به مشهد اعزام شد. مدت سه ماه به کردستان اعزام شد و بعد از این مدت به زادگاهش برگشت. اما دیگر او مهدی همیشگی نبود. گویا اصلاً تعلقی به این دنیا نداشت.
درفروردین ماه سال 1361 دوباره آهنگ جبهه می کند و این بار به جبهه جنوب اعزام می شود. همزمان برادرش نیز در جبهه بستان مشغول رزم با دشمن بعثی بود. او روز بروز خود را بیشتر مهیای شهادت می کرد، بطوری که مردم همه می گفتند اوشهید می شود. پس از اتمام مأموریتش، دوباره به خانه برگشته و همگان را تشویق می کرد که در جبهه حضور پیدا کنند.
کمک به فقرا، سحرخیزی، روزه داری، شب زنده داری، مطالعه و عمل خالص برای رضایت محبوب، از رفتارهای روزمره او شده بود. جبهه واقعاً دانشگاه انسان سازی شده و تأثیر ژرفی براحوالات مهدی گذاشته و او را در مسیر کمال و رسیدن به قرب الهی قرار داده بود.
چندی نگذشت که بار سوم به جبهه اعزام شد. در اعزامهای قبلی چند تن از دوستانش را از دست داده بود و همیشه می گفت، من لیاقت شهادت را نداشتم. اما گویا خالق هستی لیاقت افراد را براساس کمالات وجودیشان می سنجد و موقعی که کمال انسان برای پرکشیدن به سوی معبود فراهم شود، توفیق شهادت را نیز ضمیمه پروازش می کند. لذا شهید مهدی ثنایی فر پس ازمدتی حضور در جبهه، به مرخصی آمده و پس از اتمام مرخصی، شرایط عروجش آماده شده و سرانجام در تاریخ 21/5/1362 در منطقه قلاویزان به فیض شهادت نائل می شود. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی