زندگي نامه شهید سید محمد بدیعی
شهید سید محمد بدیعی روستازاده اي ساده دل و با ايمان و مخلص بود،كه از اعتمادی استوار و اطمينان قلبی برخوردار بود. در روستاي ييلاقي ازميغان از توابع شهرستان طبس، در خانواده اي کشاورز، به تاريخ2/3/1343 پا به عرصه وجود نهاد. دوران ابتدائي را در زادگاهش گذراند و تا دوم دبيرستان ادامه تحصيل داد.
او انساني پر تلاش و مصمم بود، به نماز اهميت فراوان مي داد و در تنهايي و خلوت به نيايش مي پرداخت . با انجام برنامه هاي عبادي به معبودش نزديك مي شد. از اوان زندگي در رنج هاي روزگار، ياور پدرش بود، از رنج و زحمت هراسي نداشت. درآرزوي راحتي و تن آساني نبود. دستهاي پينه بسته اش، ازكارهای پر زحمت و تلاشهای بی وقفه اش حکایت می کرد. زندگي را با درد شناخته، با رنج بافته، با ايمان گذرانده و با صداقت كودكي آموخته بود. وقتي باغهاي انقلاب اسلامي به بهار نشست و شكوفه هاي آزادي شكفتند، وقتي فرعون و پيروانش در درياي خشمگين امت غرق شدند، او يكپارچه فعاليت و تلاش می نمود، گويا به دروازه هاي بهشت موعودش نزدیک شده بود. همگام با انقلاب و همزمان با تشكيل بسيج به عضويت اين تشكيلات مردمي در آمد، و بدنبال گذراندن دوره هاي آموزشي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشغول خدمت شد. در روزگار جنگ تحميلي، وقتي گامهاي استوار و يقين برادران مسلمان، سدي در راه هجوم كافران صدامي بوجود آورد، او نيز به جمع پيكارگران پيوست و دوشادوش رزمندگان به نبرد عليه دشمن كافر پرداخت، هفت ماه و نيم مردانه در نبرد دليرانه با خصم دون مشغول بود. سرانجام پس از مدتها مبارزه ، درتاریخ 22/11/ 1364 بر اثر تركش خمپاره در جبهه ام رصاص در عمليات « والفجر» تن خونين را واگذاشت و جان شيرين به خالق هستي آفرين سپرد. پيكر مطهرش پس از تشييع بر دوش امت خداجوي طبس در روستاي ازميغان به خاك سپرده شد. پروردگار در انوار رحمت خويش جاودانه اش بدارد.
وفاي تو بنازم ، اي برادر شهيد من كه در هميشة دلم ، حضور جاودانه اي
چه ديده اي به خواب اي پرنده سپيدگون؛ چه گفته عشق با دلت كه اين چنين روانه اي؟
چه كرده با تو غمزة قرار سفر يار تو كه يكدم از تب خيال وصل او رها ، نه اي؟
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی