زندگینامه شهید علی انصاری
پیرما گفت شهادت هنر مردان خداست
عقل نامرد در این دایره سرگردان است
پیرما گفت که مردان الهی مردند
که به دنبال رفیق ازلی می گردند.
شهید علی انصاری روز سوم مرداد 1343 در شهر آیسک از توابع شهرستان سرایان، با تولدش دیدگان چشم انتظار خانواده ای زحمتکش و کشاورز را روشن نمود. او دانشجوی تربیت معلم بود. اولین باری که به عنوان بسیجی در میادین نبرد حق علیه باطل حاضر شد، حضورش بو و رنگ خاصی داشت، هرچند که قبلاً دوران مقدس سربازیش را در مناطق غرب کشورسپری نموده و طعم حضور در جبهه را چشیده بود. بنابه گفته یکی از رفقای همرزمش : « یک روز مانده به عملیات والفجر8 ، تشتی از حنا را آماده کرده بودیم تا بچه بسیجی های عاشق دستی از آن خضاب کنند. علی انصاری در گوشه ای نشسته بود و با آن چشمهای سیاه و زیبایش مرا می نگریست و می خندید . می گفت : راز عجیبی در این تشت حناست، هرچه سؤال کردم چیست ، فقط می خندید. بالاخره با اصرار گفت : من تابحال حنا نکرده ام و از حنا کردن خوشم نمی آید ولی امروز میل به خضاب کردن دارم و بی اختیار به سمت آن می آیم. اگر درست حدس زده باشم یک رازی در این حناست، نکند ما هم شهید می شویم.... شب عملیات که شروع شد او را قبل از نهر عرایض دیدم که خیلی سرحال و خوشحال بود .... با پاره شدن پل روی نهر پرو بال عاشقی گشود. خدا رحمتش کند... خدایا پروانگی چه دشوار است و شمع بودن چه دشوارتر و شهید علی انصاری پروانه ای که عاشقانه سر برآستان حق سائید و در آسمان هفتم عرفان در دل اروند عشق، جان به جان آفرین تسلیم کرد.»
آری تاریخ پروازش به سمت ملکوت اعلی در بیست و یکم بهمن 1364 در جزیره بوارین و پس از سالها، در تاریخ 13/2/1377 در بهشت اصغر زادگاهش آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع: اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی