يکشنبه, ۲۵ شهريور ۱۳۸۶ ساعت ۰۳:۴۲

مي‌دانستم كه او را به بيمارستان موصل برده‌اند وحال كه من هم قرار بود آنجا بستري شودم، فرصتي دست مي‌داد تا او را بهتر بشناسم.
اهل ايمان بود و از ياران پايداري كه خستگي را خسته كرده‌اند و به عشق حسين(ع) تمام نيزه‌هاي سوزناك دشمنان مكتبش را به جان خريده‌اند. از حسين(ع) مي‌گفت و از اينكه ديدن كربلايش بس ماجرا دارد و او آن عقبه‌هيا راه ديدار را پيموده است و اينكه تنها آرزويش ديدار روي اوست.
سرطان و سوزش بي‌حدي كه بر جانش چنگ انداخته بود، با بي‌مهري و كينه پرستاران و مسئولان بيمارستان، چنان دردي را به جانش مي‌ريخت كه با لهجه جنوبي مرتب مي‌گفت: «سوختم! سوختم!» و بعد يك لخته خون بزرگ از دهانش بيرون افتاد!
«محمدحسين راحت‌خواه» پرنده مهاجر از «ايذه» بود كه در ‌آسمان جنايت عراق، بالش به رنگ شهادت آغشته شد.
حسن نظري ـ تهران
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده