خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۸
هدف این است که روح امیدواری را در این افراد زنده کنم و یادآوری کنم که مسئولیت یک خانواده بر دوششان است و باید احساس مسئولیت داشته باشند.

نوید شاهد همدان:

شیراوند: آقای طالبیان! اجازه....

بفرمایید، پسرم!

آقا! من امروز دور میدان امام بودم. هشت یا ده نفر کارگر آنجا مشغول کار بودند. دقت که کردم، دیدم این افراد وضعیت جسمانی درست و حسابی ندارند. یا پیر و درمانده بودند و یا به نظرم بعضی هایشان معتاد. آقا! اجازه، از لحاظ بهره وری و توانایی ضعیف بودند. با این اوصاف، شهر ما به سامان می رسد؟!

آقای معلم گفت: پسرم! خودم هم به این امر واقفم و متوجه هستم که اینها خیلی توانایی انجام کارها را ندارند؛ اما هدف این است که روح امیدواری را در این افراد زنده کنم و یادآوری کنم که مسئولیت یک خانواده بر دوششان است و باید احساس مسئولیت داشته باشند.

سکوت عمیقی بر کلاس حکمفرما شد. شاید همه دانش آموزان مثل من فکر می کردند که باید به خودشان افتخار کنند و خدا را شکر نمایند که شهردار و معلمی این چنین دارند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده