خاطره ای از همسر شهید هاشم شيخي
دلتنگ تابی هستم که خاطره هایش برایم باقی است. تابی که بچه ها با آن خود را سرگرم می کردند تا پدرشان برگردد. گاهی سمیه و مرضیه را روی پاهایم میگذاشتم و در تاب می نشستم و با هم تاب می خوردیم. بچه ها روز به روز بزرگ می شدند و تاب هم نظاره گر بزرگ شدن آنها بود.