دستخط شهدا - صفحه 2

همزمان با سالروز شهادت شهید «محمد فلاح‌رحمانی» در دست‌نوشته به‌جا مانده از این شهید گرانقدر می‌خوانیم: «مگر می‌شود ما پیرو حسین(ع) و فرزند پاکش، خمینی عزیز باشیم و این چنین انتخاب کنیم؟ هرگز! دور باد از ما چنین عملی سرزند! »

در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌های شهید «حجت‌الله سلیمانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «آرزو می‌کنم خداوند ما را از صدیقین و شهدا قرار دهد.»

به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمدرضا خدابنده‌لو»، دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «برای فرزندتان آرزوی پیوستن به علی‌اکبر حسین (ع) را داشته باشید و بر خود ببالید که امانت الهی را به خود او بازگرداندید.‌»

به مناسبت سالگرد ولادت شهید «محمدرضا فرجی‌زاده»، دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش در نامه‌اش می‌خوانیم: «هر وقتی که من به شهیدان می‌نگرم، در خود احساس می‌کنم که وظیفه‌ای بس سنگین بر دوشم است و خون هر شهید به ما می‌گوید که برادر، خواهر! به پا خیز. حرکت کن. قیام کن. راهمان را ادامه بده.»

در آستانه سالروز شهادت شهید «محرم رحمانی» در دست‌نوشته به‌جا مانده از این شهید گرانقدر می‌خوانیم: «در مدرسه، در مسجد، در خانه، در کوچه، در خیابان، در خواب و همه جا همیشه آرزو مى‌کردم به جبهه بروم، اما نمى‌شد.»

نوید شاهد کرمانشاه اسناد به یادگار مانده از شهید « ترابعلی جمشیدی» که شامل دستخط، تصویر شهید و گواهی پایان تحصیل دوره ابتدایی است را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند.

به مناسبت درگذشت پدر گرانقدر شهید «محمدرضا بابایی» در دست‌نوشته‌ای از این شهید می‌خوانیم: «جوانان عزیز و کشاورزان محترم و کارگران زحمت‌کش، سعی کنند مملکت (را) از وابستگی اقتصادی نجات دهند و این حاصل نمی‌شود مگر این که هر کس به وظایف خود عمل کند.»

نوید شاهد – همزمان با روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار، در دست‌نوشته به جا مانده از شهید «محمود مافی» می‌خوانیم: «سعی کن کتاب‌هایی که می‌خوانی بیشتر سرشان فکر کنی»

نوید شاهد – همزمان با سالروز شهادت شهید «سید ابوالفضل پرپینچی» در دست‌نوشته‌ای از این شهید گرانقدر که مدت 12 سال مفقودالاثر بود، می‌خوانیم: «خدایا! من از تو درخواست می‌کنم که مرا مفقودالاثر بگردانی؛ چون من می‌خواهم مانند دوستان هم‎پیمانم به آن دنیا بروم.»

شهید" زواره امینی بازیانی" در بخشی از دست نوشته هایش آورده است:(( از پدر و مادر و خانواده ام می خواهم که بعد از مرگ من شیون و زاری نکنند مبادا دشمنان اسلام خوشحال شوند.))