برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«دلم میخواهد بدانم که علت رفتن شما برادران به نزد پروردگارتان به این زودی چه بود مگر خدا چه وعدهای به شما شهیدان انقلاب داده بود که ما مردم از آن محروم هستیم، ولی میدانم هر چه هست خیر است که شما به این زودی رفتی و ما را تنها گذاشتید ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۲۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹
برگی از خاطرات؛
«طبق نقشه هوشمندانه فرماندهان، دشمنان بعثی را غافلگیر و پس از ساعتها درگیری و جانفشانی بسیجیان جانبرکف توانستیم آنها را به عقبنشینی وادار کنیم و منطقه را از لوث وجودشان پاک کنیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمسدوست» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۸۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸
روایتی کوتاه از خواهر شهید«سلیم قنبری»؛
خواهر شهید«سلیم قنبری»، می گوید: برادرم دوست نداشت حق کسی بر گردنش باشد. در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد واین موضوع را وظیفه ی خود می دانست.
کد خبر: ۵۳۷۹۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۱
«یکبار با آقای رجایی از دفترشان برای اقامه نماز خارج شدیم. ناگهان پیرمردی روستایی به محض دیدن آقای رجایی بلند شد و یقه ایشان را محکم گرفت. یکی از محافظان به او نهیب زد این چه کاری است که میکنی، اما آقای رجایی با آرامش گفت کاری نداشته باشید، بگذارید حرفش را بزند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی رجایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
«یک روز از امیر پرسیدم چرا قرآن زیاد تلاوت و حفظ میکند، گفت: دوستی داشتم که ایشان زیاد قرآن حفظ میکرد، اما وقتی شهید شد شب دوستم را در خواب ببینم و از او بپرسم آیا حفظ کردن آیات قرآنکریم، درجات شهید را در آخرت افزون میکند؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «امیر اسداللهی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۷۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۶
«روزی امیر به زیرزمین خانه رفت و دنبال چیزی میگشت. به دنبالش رفتم و پرسیدم: پسرم دنبال چیزی میگردی گفت: دنبال کفش. کفشهایم پاره شده دنبال کفشهای برادرم، رسول میگردم تا اگر اندازهام میشود بردارم و بپوشم ...» ادامه این خاطره از شهید «امیر اسداللهی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
«بعضی افراد ناراحتی جدی خود را از نظر پزشکان پنهان میکردند تا از گزند احتمالی ممانعت از اعزام به حج دور بماند. این داستان خیلی به روزهای ثبتنام برای اعزام به جبهه شبیه بود آن روزها افراد کم سنوسال که به دلیل لزوم ارائه اجازه والدین مجبور به دست بردن در شناسنامه میشدند و تازه اول مشکل را در ستادهای اعزام برای خود درست میکردند مشابهتهای زیادی بین این سفر و اعزام به جبهه به چشم میخورد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
برگی از خاطرات «مریم قزوینی»؛
«بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیشقدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید آغاز کردیم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ببخش اگر وارث خوبی نبودهایم کاش بدانی که چقدر نیازمندیم به دعایت، به دعای تو که عرفان در وجودت خلاصه شده و معنا یافته اگر بدانید چقدر مشتاقم از عروج عرفانی و پرواز ملکوتیات برایم بگویی ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
پیرامون شهید «قاسم میرحسینی»:
همرزم شهید میرحسینی می گوید: فاصله ما با تانکها فقط چند قدم بود، ناچار به طرف آنها نارنجک پرتاب کردیم ولی عمل نکرد. مانده بودیم چه کنیم ، که یکباره خدمه و نیروهای تانکها ناچار شدند از تانکها خارج شوند و بچه ها فرصت کردند تا آنها را با کلانش بزنند، آن روز یادآوری درس حاج آقا باعث شد تا با خونسردی و آرامش ، بیچارگی تانکهای دشمن و شکست آنها را ببینیم.
کد خبر: ۵۳۷۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸
«فهمیدم کسی که دعای کمیل می خواند، سرهنگ بابایی بود. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:جناب سرهنگ قبول باشه انشاءالله. اطرافیان با شنیدن کلمه (سرهنگ) به شهید بابایی نگاه کردند. دریافتم که او ناراحت شد. وقتی علت را از او جویا شدم گفت: کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی! ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» که مصادف با عید قربان به شهادت رسید را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۶
روایتی خواندنی از همرزم شهید «جواد کیانیان»؛
همرزم شهید «جواد کیانیان» میگوید: جناح سمت راست ما مملو از درختان انار بود جواد، هر چند لحظه یک بار نگاهی به انارها می انداخت، یکی از آنها را چید و گفت: راستی که انار میوه ی بهشت است. در طول این گلوله باران سنگین، جواد چند بار این جمله را تکرار کرد. چند ساعتی نگذشته بود که پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به میهمانی معبودش شتافت.
کد خبر: ۵۳۷۳۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
روایتی کوتاه و خواندنی از خواهر شهید «احمد امیری»؛
خواهر شهید «احمد امیری» می گوید: همسرم علاقه ی زیادی به برادرم احمد داشت، یکروز به او گفت: احمد دیشب خواب دیدم که با هم به خانه ی خدا رفتیم و بعد از انجام مناسک حج امام علی (ع) و امام خمینی به طرف ما آمدند. امام علی (ع) پارچه ی سبزی را به امام خمینی داد و امام آن را دور گردن تو انداخت و گفت: خدا تو را بیامرزد.
کد خبر: ۵۳۷۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
برادر شهید «حجتالله روحانی» نقل میکند: «روزهای شروع جنگ، تمام دنیا بزرگترین هدفشان این بود که ایرانِ گذشته را دوباره تعریف کنند؛ ایرانی با سربند شاه و سلطه. در همان زمان، هر روز که میگذشت بر تعداد اطلاعیههایی با نام «بچههای حزبالله شهر» نیز اضافه میشد.»
کد خبر: ۵۳۷۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
محتوای چند رسانهای
محتوای نرم افزار چند رسانهای «سردار شهید علی اصغر بصیر» از مجموعه نرمافزارهای چند رسانهای «شاهد» در قالبهای فیلم، صوت، عکس و متن عرضه شده است. در این مطلب ویدیوهایی را از صحبتهای برادر «سردار شهید علی اصغر بصیر» میبینید.
کد خبر: ۵۳۷۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
کتاب « خاطرات ماندگار » شامل خاطراتی از شهدا جنگ هشت ساله دفاع مقدس است که توسط «محمدمحمدی» گرد آوری شده است و هرکدام خاطرهای را روایت میکند، در ادامه خاطره «معضل سه راهی شهادت» را باهم میخوانیم.
کد خبر: ۵۳۷۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۳
خاطره ای از شهید:
برادر شهید «الله یار اسماعیلی» رازی را از برادر شهیدش که قبل از شهادت به او گفته، برملا میکند. رازی بزرگ به وسعت یک زمین بهشتی که در آن شهید را دفن کرده اند.در ادامه خبر خاطره ای از برادر شهید اسماعیلی بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
خاطرات یک جانباز در گفتوگو با نوید شاهد
«تا آمدن پزشکان پایم عفونت کرده بود به طور وحشتناکی از تب میسوختم هر کسی مرا میدید میگفت میمیرد! این دیگر غیر ممکن است با این زخم و جراحت زنده بماند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد «محمدحسن رادمنش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
«قبلترها یک بار همشیرهام گفته بود ما میخواهیم دختر اینها را برای شما بگریم. من هم گفتم دستتان درد نکند! به همین سادگی ...» ادامه این خاطره را در آستانه سالروز ازدواج امام علی (ع) و فاطمه (س) و روز ازدواج، از رزمنده دفاع مقدس «ولیالله محمدی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹
توسط بنیاد شهید و امورایثارگران استان کرمانشاه، به مناسبت هفته قوه قضاییه نمایشگاه عکس و خاطرات شهدا با عنوان «موقعیت شهید محمد ولی شیری» در محل دائمی نمایشگاه پارک شاهد کرمانشاه برپا شد.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹