نوید شاهد - «گفتم یکی از بچهها برود و ترتیب خدمه آن تانک را بدهد. منتظر بودم که چه کسی این کار را انجام میدهد، با کمال ناباوری برادرت که لنگ لنگان داشت به سمت پشت جبهه میرفت، برگشت و به طرف تانک رفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید " علیاکبر مسگری " است که تقدیم حضورتان میشود.