پدر شهید تعریف میکند: «صدا به طوری واضح بود که تمام جمع متوجه صدا میشدند. بار آخر بود که شهید عبدالله، مانع از فرستادن دوستانش شد و گفت «مثل اینکه امشب شب شهادت من است»»
شهید «قنبر عسکری کوویی» در وصیتنامهاش مینویسد: «ما باید به انقلاب خدمت کنیم و در این برهه از زمان که جنگ است باید صدام و صدامیان را از کشور اسلامی خود بیرون بیندازیم.»
شهید «صمد سلامتی هرمزی» در وصیتنامهاش مینویسد: «براى رضاى خدا صبر و تحمل كنيد تا فرداى قيامت در پيشگاه حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) روسفيد و سرافراز باشيد.»
پدر شهید «فخرالدین فلکنازی» میگوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، با همه صمیمی بود مخصوصا با من و مادرش. داشتم تلویزیون نگاه میکردم که شبکه خبر به صورت زیرنویس نوشته بود که حادثهای در رزمایش رخ داده است و 19 نفر شهید شدهاند، در آن لحظه حدس زدیم که احتمالا یکی از شهدا پسرمان باشد.»
پدر شهید تعریف میکند: «وقتی دیدند او انسان متدین و خوبی است او را به عنوان معاون پایگاه بندر منصوب کردند. یادم هست که همیشه تاکید میکرد که ما باید با قاچاقچیان مبارزه کنیم.»
شهید «اسفندیار داج» در وصیتنامهاش مینویسد: «از اين ملت مىخواهم كه در پشت جبهه و در پشت سر امام باشند و از اين رهبر اطاعت كنند و اين پيام من به امت ايران است كه منافقین و اين خفاشان کور دل را به گورستان بفرستند.»