در این کلیپ آزادگان سرافراز شاهرودی، خاطراتی از دوران اسارت خود را بیان میکنند و از تلاش بعثیها برای ممانعت از عزاداری برای سیدالشهدا(ع) پرده برمیدارند.
مادر شهید «عبدالحسین امیری» میگوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، همیشه نمازش را میخواند و روضهخوان مجلس سیدالشهدا (ع) بود. در روستای سردشت با اشرار مبارزه میکرد که در یکی از همین درگیریها به مدت چهار ساعت توسط اشرار شکنجه میشود و...»
جانباز ۷۰ درصد «جعفر خرم» میگوید: «میتوانم بگویم جراحاتی که بر اثر حضور در جبهه برایم پیش آمده بود، هیچگاه باعث رنجشم نمیشد، زیرا راهی که انتخاب کرده بودم آگاهانه و با نیت کسب رضای الهی و اهلبیت (ع) بود.»
سی و چهارمین یادواره شهدای روستای اندریه روز پنجشنبه ۱ شهریورماه از ساعت ۱۹ لغایت ۲۲ در حسینیه امام خمینی(ره) روستای اندریه شهرستان فیروزکوه برگزار میشود.
به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز کشورمان و یادبود شهدای مدافع حرم، همایش بزرگ پیادهروی خانوادگی، دوچرخه سواری و اسکیت در شهرستان ملارد برگزار شد.
معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران گفت: اولین یادواره شهدای غریب در اسارت شهرستانهای استان تهران، اول شهریور در تالار سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار میشود.
به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی، ویژهنامه الکترونیکی شهید گرانقدر غریب اسارت «محمد فرخی راد» توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد خوزستان منتشر شد.
«بار اولش نبود که می گفت:« دوست دارم وقتی مادرم میاد جنازه ام رو ببینه، احساس کنه خوابم! مادرم طاقت نداره پیکر منو زخم و زیلی و لت و پارببینه! می دونم طاقتش طاق میشه اگه بدن تیکه تیکه شده ام رو بذارن جلوش! تاب نمیاره! طاقت نداره! خیلی تو فکر مادرمم احمد! من دوس دارم طوری شهید بشم که مادرم وقتی میاد تو غسالخونه منو ببینه، بگه : پسرم انگار خوابه!» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان دوست و همرزمش«حاج احمد آل کجباف» در نوید شاهد بخوانید.
عزیز لطفعلی باییس، آزاده خوزستانی در بیان خاطرات خود به مناسبت روز گرامیداشت بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گفت: روزی که ما را به اردوگاه آوردند سرهنگ عراقی ما را جمع کرد و گفت: از شما سوالی دارم راستش را به من بگویید و نگران نباشید شما به شرفم، به ناموسم، به قرآن و به صدام در امان هستید سه بار سوالش را پرسید و هر سه بار قسم خورد و بچهها سکوت کردند، بعد از بار سوم یکی از بچههای تهران سید حسین رضایی بلند شد و گفت در امانم و او گفت بله و سید حسین ادامه داد شما ما را در خاک خودمان اسير کردید، شما قطعنامه الجزایر را پاره کردید و ما دیگر هیچ وقت او را ندیدیم.
همسر شهید «یدالله شوریابی» نقل میکند: «دوست یدالله گفت: یدالله خواب دیده ستاره شده و رفته آسمون. به شوخی بهش گفتم: ما مثل یک ستاره برمیگردیم روستا. اونجا مثل آسمون میمونه. چند روز بعد اسیر شد.»
همرزم شهید تعریف میکند: «او در لشکر، تشکیلات مخابراتی بسیار موفقی را راهاندازی کرده بود، آن قدر موفق که همه از عملکردش راضی بودند، آن زمان برای ارتباط با سیمی گردانها به خط مقدم، باید یک گروهان وارد عمل میشد تا...»
من زن و فرزندم را به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم به زودی فرزندم مصطفی آرزوی مرا دنبال کند و در راه اسلام و در رکاب مهدی شمشیر بزند و از یاران آن بزرگوار شود و مرا به این آرزوی دیرینه ام برساند که روحم از او خشنود شود. درود بر تمام شهیدان راه اسلام و سلام بر حسین (ع) سالار شهیدان.
فرزند شهید تعریف میکند: «2 سال قبل از شهادتش که مسئله گروهکها عنوان شده بود او از هر طریق که میتوانست با آنها مبارزه میکرد. تا اینکه آنها نقشه قتلش را کشیدند تا او را از سر راه خود بردارند...»