خاطرهای از یک جانباز دفاع مقدس
ته دلم هم از جنگ میترسیدم و به نظرم میرسید جبهه برای من زیادی ترسناک است! هنوز به آخر سال 59 نرسیده بودیم که یکی از بچههای همسن و سال محله سراغم آمد و گفت: «اگر هوس کربلا داری بسمالله!» منظورش این بود که به جبهه برویم. جا خوردم. خودم را اهل جنگ نمیدیدم.