
حساس به حق النّاس بود
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «علی اصغر رستمی موزیرجی» اول مهر ۱۳۴۲، در شهرستان بابل به دنیا آمد. نام مادر صدیقه و پدرش مختار نام داشت. «علی اصغر» با مراقبت و تربیت چنین پدر و مادری که با سیلی صورت شان را سرخ نگه می داشتند و کسب روزی حلال می کردند و گریز از مال حرام که مهم ترین شاخصه ی زندگی شان بود، دوران طفولیت و خردسالی را پشت سر گذاشت، بالنده و بزرگ شد.
لابه لای خانه های موزیرج دبستان کوچکی که در آن به فرزندان ۷ تا ۱۲ ساله ی خود سواد خواندن و نوشتن می آموخت، علی اصغر خواندن و نوشتن و بنیان معارف زندگی و پایه های آشنایی با علوم عقلی و نقلی را در همین مدرسه یاد گرفت و پس از آن بعد از گذراندن دوره راهنمایی به دبیرستان اعظم سید جلال و در رشته ی بازرگانی دیپلم گرفت.
او هرگاه از مدرسه به منزل باز می گشت، سریع سر زمین می رفت. تیلر را از پدرش می گرفت و می گفت: پدر جان! شما بروید منزل استراحت کنید. بقیه ی کارها با من. آن قدر در خصوص حق النّاس حساس بود که هنگام شخم زمین از حدود مرزهای زمین کشاورزی خودش فاصله می گرفت که خدای نکرده حق کسی ضایع نشود. در مورد محصول به دست آمده هم حساسیت نشان می داد. می گفت: غذای سر سفره ما باید حلال باشد. نکند به اندازه حتّی یک خوشه محصول زمین همسایه در محصول ما باشد.
در پی همان سال های تحصیل بود که در پی گوش دادن به سخنرانی های امام و مطالعه کتاب های مذهبی دچارتحول بزرگی شد. پدرش در مورد فعالیت های انقلابی می گوید:
«با آن که در تب و تاب انقلاب سنّ چندانی نداشت، امّا بیکار نمی نشست و در راهپیمایی ها و نوشتن شعار، فعّالانه شرکت می کرد. محرّمِ یکی از آن سال های قبل از انقلاب، با چند نفر از دوستانش وسط سینه زنی چند شعار انقلابی داد. کسی مفهوم این شعارها را نفهمید تا این که در بحبوحه ی انقلاب متوجه آن شعارها شدیم که می خواستند با این کار مردم را بیدار کنند.»
علی اکبر، برادرش، در مورد خصوصیات اخلاقی اش می گوید:
«تواضع و فروتنی، صبر و استقامت و گذشت بالایی که داشت، او را از همه متمایز می کرد. آن سال ها که در بسیج فعّال بود. شب هایی که در محل نگهبانی می داد، اگر کسی را در حال انجام کار خلافی می دید، هیچ وقت سریع عصبانی نمی شد. بلکه خیلی آرام و با صبر و حوصله آن فرد را راهنمایی می کرد که راه راست و درست کدام است. آن قدر مهربان بود که حتّی افراد خلاف کار شرمنده روش و منش اش می شدند.»
علی اصغر هرگز سعی نمی کرد شخصیت دیگران را به تمسخر بگیرد و با شوخی های نابه جا کسی را زیر سوأل ببرد. هر کاری می کرد برای رضای خدا بود، همیشه می گفت: همه ی ما مخلوقات خداوند هستیم. نباید به کسی آزار برسانیم.
علی اصغر اوّلین بار در سنّ ۱۵ سالگی از طرف بسیج راهی جبهه های حق علیه باطل شد. پس از طی سال های ۶۳ تا ۶۴ به عنوان فرمانده گروهان در گردان عملیاتی مهاباد مشغول خدمت بود تا این که در تاریخ چهاردهم مرداد ۱۳۶۴، در جبهه مهاباد بر اثر انفجار مین ندای حق را لیبک گفت و پیکرش در گلزار شهدای روستای درویش فخر الدین موزیرج به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/